مهاجرت در مدینه

وقتی مکه ها متوجه شدند که اسلام در یاتریب ریشه گرفته است و در آنجا گسترش یافته است، خصومت آن ها هیچ مرزی را نمی دانست. رهبران آنها مانند ابو جاهل، ابو الحب، ابو صوفیان و اوتبا در دارالدواج جمع شده و پس از رد پیشنهادات به زندان و یا ممنوعیت محمد، قصد داشتند او را ترور کنند.
"و [به یاد بیاورید] هنگامی که کافران علیه شما نقشه کشیدند و شما را اسیر کردند یا شما را کشتند یا شما را تبعید کردند! آنها دسیسه هایی را طراحی کردند و الله استراتژی هایی بافته است. الله بهترین استراتژیست ها است [VIII؛ 30] ".
به منظور فرار از انتقام Banu Hashim، تصمیم گرفت که هر قبیله ای یک مرد را فراهم کند و همه آنها با هم به پیامبر حمله می کنند، به محض خروج از خانه.
اما خداوند پیامبرش را از این فتنه دانست، که به نوبه خود علی را مطلع کرد، که او دستور داد در رختخواب خود بخوابد. پیامبر علی را با پوشش سبز خود پوشانده است. هنگامی که علی شنید که زندگی اش باید از پیش درآمد پیامبر باشد، او فورا از خدا می خواهد تا از این افتخار منحصر به فرد تشکر کند. این اولین سجده شاکر بود (شکیبایی و قدردانی) در اسلام. بنابراین شروع به خواب آرامی در رختخواب پیامبر در حالی که او از خانه بیرون آمدن زیر بینی توطئه گران بیرون رفت. در حیاط خانه، در واقع، او اولین آیه سوره یاسین را می خواند و یک گرد و خاکی را روی سرش گذاشت. هیچ کدام از آنها تا به حال او را ندیده است. پیامبر نیز به الم دستور داد همه کالاها را که به مالکین مربوطه سپرده شده اند، بازگردانند. چندین اهل قلمروهای کوارشیه تمام وقت فکر می کردند که پیامبر واقعا کسی بود که در رختخواب خوابیده بود، مشتاقانه منتظر است تا او را بکشد.
پیامبر به همراه کوه ابو بکر به کوه تارور رفت و در نزدیکی اجلاس او وارد غار شد. این مکان در حدود پنج مایلی از مکه واقع شده است. دو نسخه از این که ابوبکر به پیامبر پیوست، وجود دارد. یک سنت می گوید که پیامبر خود به خانه ابوبکر رفت و به او گفت که او را همراهی کند. سنت دیگری به ما می گوید که هنگامی که پیامبر پیش از آن از خانه خارج شده بود، ابوبکر آنجا را ترک کرد تا علی را ببیند و به وی اطلاع دهد که پیامبر پیش از این در راه مدینه بوده است. ابوبکر سپس به دنبال پیامبر بود. شب تاریک بود، و زمانی که او موفق به نزدیک شدن به او شد، پیامبر اندیشید که برخی از کافران می خواستند به او حمله کنند. سپس او سریع تر شروع شد تا یکی از نایلون های صندلش شل شود و چند انگشت زخمی شد. سپس ابوبکر او را فرا خواند و پیامبر، تشخیص صدای او، متوقف شد. ابوبکر او را برداشت و از او اجازه خواست تا او را همراهی کند و به همین ترتیب سفر خود را با هم ادامه دادند تا به تارور برسند.
در صبح کافران به خانه اش شکوفا شدند، با اینکه هنوز در حوضچه ی آنها علی و نه پیامبر بودند، شگفت زده شدند. بلافاصله خود را در تعقیب دنبال کردن آهنگ خود را به دهانه غار انداخت. اما آنها به ورود و جستجو در آن فکر نکردند. چرا؟
به محض اینکه فراریان وارد غار شدند، یک عنکبوت وب عنکبوت را در ورودی ساخت و دو کبوتر در لبه ورودی به آن در تاریکی شب لانه خود را ساختند و حتی تخم مرغ ها را نیز در آنجا گذاشتند. این حکومت و لانه با تخم مرغی ساخته شد که دشمنان متفکرانه فکر می کردند که محمد در غار نمی تواند باشد، چرا که بدیهی است که وب تخریب شده و لانه با آن تخم مرغ آسیب دیده است! در آن لحظه بود که آنها بسیار نزدیک به دهانه غار بودند که ابوبکر شروع به گریه کرد و از ترس اینکه کشف شود. اما پیامبر او را با سخن گفتن گفت: "نترس، خدا با ما است [IX، 40]".
بنابراین، مکه را در شب اول ماه ربیع الله (که مربوط به 15 یا 16 جولای 622 AD است) ترک کرد تا به غار تارور تا غروب خورشید تا 4 ربیعالعلول بماند. روز پنجم آنها سفر خود را به مدینه آغاز کردند و عبدالله بن عمقی الدلیمی دستور داده شد که به آنها نشان دهد. ابوبکر یکی از شتر خود را برای سفر به پیامبر فرستاد و شرایطی را که ابوبکر قبول می کرد، قرار داد؛ سپس شتر برای XHNUMX dirhams فروخته شد. در روز هشتم ماه ربیعالعال، با گذر از مسیرهای غیرمستقیم، با ایمن (حدود دو مایل از یاتیف) به کوبا رسیدند. در آنجا پیامبر نخستین سنگ مسجد کوبی را که در قرآن ذکر شد به عنوان «مسجد بر پایه عزت نفس» گذاشت (IX، 900). پس از چند روز در کوبه علی به آنها پیوسته و به یاتریب رفتند و وارد جمعه شانزدهم ماه ربیع الله شدند و گروهی از پیروان آنها را دیدند که به پیامبر اعظم رسیدند.
این Egira (hijrah) بود که از آن تقویم اسلامی سال هجری آغاز می شود.
پیامبر و گروه پیروان متعهد او صبر و تحمل سختی ها، استبداد و ستم را برای 13 سال نابخردانه تحمل کردند و در نهایت مجبور شدند که عزیزان و خانه هایشان را ترک کنند و از تمام اموال مادی که در اختیار داشتند، رها شوند. آنها هرگز دستاوردهای مادی و بدیعی را نداشتند و حتی به برخی از موقعیتهای معتبر اجتماعی یا موقعیت سیاسی یا اداری قابل توجهی نپرداختند. پیامبر صریحا به مکه ها گفت:
"من نه ثروت می خواهم ، نه قدرت و نه مقام های اعتبار. من از طرف خدا فرستاده شده ام ، كه به من دستور داده است تا شما را بشارت دهم. من سخنان پروردگار را به شما می رسانم. من شما را گوشزد می کنم اگر پیامی را که برای شما می آورم بپذیرید ، خدا در این دنیا و جهان پسند شما خواهد شد. اگر پند و اندرز مرا رد می کنی ، خیانت کن و اجازه بده تا خدا بین من و تو قضاوت کند. "
اولین مسلمانان به علت اعتقاد به خداوند، پروردگار جهانیان، عذاب و آزار و اذیت شدند و به او عبادت نمودند و هیچ ارتباطی با او نداشتند. آنها اجباری نداشتند، زیرا قرآن می فرماید:
"هیچ اجباری در دین وجود ندارد. راه درست به خوبی از خطا تشخیص داده شده است. هر کسی که خدایان دروغین را رد کند و به خدا ایمان داشته باشد قابل اعتمادترین دست را گرفته است هرگز نمی شکند. الله می شنود ، می داند [II ، 256] ».
قرآن فقط به وجدان درونی انسان، عقل و عقل تجاوز می کند. در هر صورت، دین جدید در مقابله جدی و عمیق با دستورات اعمال شده توسط Quraish، که سنین رعایت و اعتقاد در چشم خود مقدس ساخته شده است. پیامبر برابری انسان را مطرح کرد و بر این واقعیت تأکید کرد که برتری یکی بر دیگری تنها بر عدالت و ترس از خدا متکی است. در این حل و فصل اختلافات، پایان اقتدار و امتیازات آنها (نظیر نگهبانان کعبه)، هژمونی اجتماعی و سیاسی و منافع عظیم آنها به طور کلی دیده می شود.
دین جدید محدودیت ها و محدودیت هایی را در زمینه آزادی بی قید و شرط بر اساس روابط اجتماعی قرار داده است. این پایان راه های سست و ناپسند، لذت غرورآمیز احساسی و اعتیاد به الکل است که قریش برای از بین بردن خود به دور و دراز گسترده شده است. این یک نظم معنوی را در قالب نماز، روزه و تداوم اعمال کرد و از محرومیت، حرص و طمع، لجاجت، دروغ، ناتوانی و دیگر عیاری که جامعه نفوذ کرده بود، تکذیب شد. به طور خلاصه، این به معنای رها کردن روش های قدیمی و پذیرش چشم انداز جدیدی از زندگی و جهان مبتنی بر وقف خداوند است، در سادگی و کنترل حس و اشتیاق. مخالفت مكان ها خشن و خشن بود. آنها پیروان ایمان جدید را به شدت مورد آزار و اذیت قرار دادند و زندگی خود را دشوار ساختند و در نهایت پیامبر و پیروانش مجبور شدند که عزیزانشان و خانه هایشان را برای محیط و شرایط برای آنان ترجیح دهند. اما پیامبر هرگز خشم خدا را بر آنان نگاشت و هنگامی که او یک بار از خوابیب، پسر آررا خواسته بود که کویرش را لعنت کند، پیامبر او را قطع کرد و گفت:
"مردم از کنار کسانی که در راه خدا بریده و پاره شده اند عبور کردند ، اما آنها از وظایف خود دریغ نکردند. خدا برنامه خود را عملی می کند تا زمانی که مسافری از سینا به حضرموت برود و از ترس دیگری جز خدا نترسد. "
این پیشگویی درست بود
زندگی در تماس با یهودیان، Aws ها و خزرج به ایده وحدت و انحصار خدا غریبه نیستند. آنها از یهودیان می پرسیدند که یک پیامبر می آید. برخی از آنها با خود پیامبر در مکه روبرو شده بودند، و عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته بودند. هیئتی که آنها به مکه فرستاده بودند، کاملا راضی بودند و اسلام را پذیرفته بودند. شاگردانی که پیش از رسیدن پیامبر، پیام اسلام را در سراسر شهر پخش کردند. بر خلاف مکتب ها، ساکنان یثرب، منافع زیادی را به عنوان موانعی در راه پذیرش دین جدید نداشتند. بنابراین، قبل از اینکه پیامبر به دعوت اهل الاقصیان و خزرج وارد شد، اسلام قبل از آنکه در یاتریب ریشه داشته باشد، ریشه داشته باشد، بنابراین شگفتی نیست که شهروندانش پیامبر را خوش آمد میگویند.
نام شهر به Madinat-a-Nabi، شهر پیامبر (که مدینه نیز نامیده می شود) تغییر یافت. اسلام دشمنی باستانی بین قبایل Aws و خزرج را که به عنوان افتخاری از «انصار» (حامیان، حامیان) داده شد، پاک کرد. چهل و پنج مهاجر مهاجر به نام "Muhajirun" (تبعید) داده شد. احداث یک مسجد به نام مسجد نبی (مسجد پیامبر) انجام شد که پیامبر می خواست به عنوان یک کارمند عادی شرکت کند. در یک زمان کوتاه، یک مسجد ساده و ریزه ساخته شد، دیوارهای آجری بدون بنیاد، تنه درختان نخل به عنوان ستون ها و پوشش کف خرما. مجاور آن با مواد مشابه، برخی از اتاق ها ساخته شده بود و زمانی که آنها تکمیل شد، پیامبر، که در عین حال با ابو عایوب زندگی می کرد، به یکی از آنها نقل مکان کرد.
درهای خانه های برخی از همراهانش به سوی مسجد (مسجد و نبی) باز شد، اما پیامبر دستور داد که تمام این درهای، جز آلومینیوم، به دیوار بچرخد. هنگامی که اصحاب برخى اعتراض ها علیه این نظم مطرح کردند، پیامبر بلافاصله بالا آمد و به آنها رسید و پس از دعا به خدا گفت:
"مطابق فرمان خدا ، من به شما دستور داده ام كه ​​تمام درها را خشت كنید و علی را نیز باز نگه دارید. شکایت شما ناخوشایند است. من به خواست خودم هیچ دری را باز یا بسته نمی کنم. من فقط همان چیزی را که خدا به من امر کرده است ، انجام داده ام ».
Muhajiruns نیاز به یارانه قابل توجهی داشت. پیامبر (ص) برای مقابله با امنیت اقتصادی خود و نیز امضای توافقات برادرانه میان آنها و انصار، هر یک از مجاهیر را با یک انصار در یک پیمان همبستگی متحد کرد که حتی از ارزش پیوسته خون نیز پایدارتر بود. با توجه به این قرارداد، انصار به طور داوطلبانه با برادران مربوطه همه چیزهایی را که به دست آورده و متعلق به آنها بود، به اشتراک گذاشت. این به این وحدت منافع است که قرآن در مرحله زیر اشاره میکند:
"به راستی کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و با دارایی و زندگی خود در راه خدا جنگیدند و کسانی که به آنها پناهگاه و آسایش دادند ، با یکدیگر متحد هستند [VIII ، 72]".
Muhajiruns مشتاق بود که بار دیگر برادران خود باقی بماند، بنابراین به زودی بسیاری از آنها تصمیم گرفتند تجارت و کسب و کار را مشغول کنند. در طول زمان آنها به طور کامل بازسازی شدند و در چند سال دیگر دیگر نیازی به حمایت مالی نداشتند. سپس آن آیه ذکر شد:
"کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا جنگیدند. کسانی که به آنها پناهندگی و کمک داده اند ، آنها معتقدین واقعی هستند: آنها بخشش و پاداش سخاوتمندانه خواهند داشت [VIII ، 74] ».
در مدینه، اسلام در ابتدا با مشکلات جدی مواجه بود. خطرات او را از همه طرف تهدید کرد و او مجبور شد برای مبارزه با نابرابری های بزرگ برای صرفه جویی در بقا. برخی از جنگ هایی که مسلمانان مجبور بودند، از انگیزه های سیاسی الهام گرفته شده بودند، بعضی دیگر نتیجه مخالفت مستقیم با ایمان جدید و تلاش های ناامید کننده ای بود که دشمنان وی قبل از اینکه بتوانند خود را به طور قاطعانه تحمل کنند، اسلام را تحمل کردند. مشکلات دیگر از عادت های غارتگرانه و خشونت آمیز قبایل عشایری که در اطراف شهر رخ می دهد، و از ناامنی و غیر قانونی که در کشور به طور کلی رعایت شده بود، حاصل شد.
بنابراین مناسب است که شرایط سیاسی عربستان از آن زمان تحلیل و درک شود.
اعراب همه متعلق به یک نژاد نژادی بودند، اما تاریخ به یاد نمی آورد که آنها در یک ملت متحد شده اند. آنها در واقع به قبایل و قبایل تقسیم شده بودند، هر کدام با رهبر یا رهبر خودشان. آنها بدون شک همان زبان را بیان کردند، اما هر قبیله یک نوع متفاوت دیالکتیکی را دنبال کرد. در حقیقت، حتی دین عامل فزاینده ای نبود. تقریبا هر خانه خدای خود را داشت و قبایل دارای خدایان عالی بودند. در جنوب، دژهای کوچک Himyar از Awza و Aqyal وجود داشت. در مرکزی و شمالی عرب ساحلی بکر، تقیلیب، شایبان، عذ، قدیما، خنداف، لاخم، یوزام، بانو حنیف، تای، اسد، هاوازین، غفان، اویس، خزرج، تاقیف، کرائه و دیگران زندگی می کردند. افراد زیر سن قانونی. همه این قبایل اغلب درگیر جنگ های شدید برادرانه ای بودند. برای مثال، قبایل بکر و تقیلیب بیش از چهل سال جنگیدند. وندت های متقابل خونین، کل قبایل هجرت را تخریب کردند (شرق یمن). Aws و Khazraj در حال حاضر توسط یک جنگ بی پایان خسته شده اند و جنگ به اصطلاح Fijar بین Banu Qais و Quraish در طول زمان ادامه داشت.
اگر یک عضو یک قبیله کشته شود، قبیله خود را به عنوان حق و وظیفه به دنبال انتقام نه تنها علیه قاتل، بلکه همچنین علیه قبیله ای که به آن تعلق داشت، در نظر گرفت. از آنجاییکه هیچ سازمان یا سیستمی برای سرنگونی و تنظیم این اختلافات وجود نداشت، این نارضایتی مداوم تنها می تواند منجر به جنجال های خشمگین شود که می تواند برای نسل ها ادامه یابد. قدرت و شور و شوق قبیله ای تنها تضمین امنیت بود، با این حال مبهم بود. بیابان و تپه ها خانه های قبیله ای عشای سرگردان بودند که عمدتا در غارت و سرقت زندگی می کردند که تجارت آن به عنوان منبع اصلی معیشت همراه بود. فقط چند ماه در سال مقدس در نظر گرفته شد: انتقام و خصومت های متقابل به حالت تعلیق درآمد تا اجازه سفر سالانه به مکه و فعالیت های تجاری در شهر اوکاز. اما حتی
این کنوانسیون اغلب برای رفع نیازهای قبایل خاص نقض شد. تنها محوطه كعبه مقدس و فساد در نظر گرفته شد كه از آن خون مجاز به نابودي نبود. قرآن به این وضعیت توجه می کند:
"آیا آنها نمی بینند که ما به آنها [قلمرو] غیرقابل تخلفی داده ایم ، در حالی که اطراف مردم غارت می شوند؟ [XXIX ، 67] ".
شرایط عمومی در کشور تا حدی نامشخص بود که حتی در 5 dH قبیله قدرتمند عبدالقاسم، از بحرین، از ورود به حجاز، مگر در ماه های مقدس، ترس داشت. حتی کاروان هایی که از سوریه آمده یا از آن آمده بودند گاهی در روز روشن مورد حمله قرار گرفتند. حتا زمینهای چراگاه مسلمان گاهی نیز غارت شد. با وجودی که شرایط از آن زمان به نحو قابل ملاحظه ای بهبود یافته بود، مسیر از مدینه تا مکه تا زمان سقوط مکه کاملا قطعی نداشت.
در حالی که شرایط داخلی کشور بسیار بی نظیر و متناقض بود، خطرات ناشی از خارج، کمتر قابل توجه نبودند. امپراتوری فارس دامنه های خود را به استان های حاصلخیز یمن، عمان و بحرین گسترش داد و حاکمیت خود را بر آنها تحمیل کرد. رومیها سوریه را اشغال کرده بودند و قاسان ها و برخی دیگر قبایل عرب که مسیحیت را پذیرفته بودند، تبدیل به افسران فئودالی شدند. رومیان یهودیان را از سوریه و فلسطین در قرن 2 میلادی اخراج کردند. بنابراین این یهودیان به مدینه و حومه آن مهاجرت کردند، جایی که قلعه های برجسته ای را در مکان های مختلف، از جمله مدینه، خیر، تایما، فدک و دیگران ساخته بودند مکان. خوشبختانه یهودیان تمایل زیادی به رفاه خویش از دیگران داشتند و در امور اقتصادی نیز بسیار ناراحت بودند. آنها معتقد بودند که آنها "مردم انتخاب شده" توسط خدا بودند، و رفتار آنها معمولا توسط غرور و غرور، مشخص شده توسط احساس امنیت در داخل این قلعه های قدرتمند خود را تقویت شد.
در این زمان بود که پیامبر بزرگترین مأموریت خود را آغاز کرد. برای تهیه زمین و آب و هوای مناسب اولین گام این بود که Ansar با Muhajiruns متحد شوید.
پیامبر نه تنها انصار و مجاهیران را به اخوان جوش داد، بلکه خود را هدف ایجاد یک جامعه پایدار، یک تجارت مشترک بر اساس برابری حقوق و یک مفهوم بشریت و برادری جهانی قرار داد. با تضمین برابری حقوق و وضعیت و همچنین آزادی مذهب و وجدان یهودیان، او را دعوت کرد تا با مسلمانان قرارداد وارد کند. او منشور را تهیه کرد که به وسیله مورخ ابن هیشام بازنویسی شد:
"با نام خدا ، پاکدامن و مهربان. تضمین محمد ، پیامبر ، برای مrsمنان ، چه از قریش و چه از یثرب ، و برای همه افراد از هر منشأ که با آنها هدف مشترک داشته باشند ، تضمین کند که همه اینها یک ملت را تشکیل خواهند داد ".
بنابراین، پس از پرداخت دیه (قیمت خون) توسط قبایل مختلف و تنظیم برخی از قوانین عاقلانه در رابطه با وظایف خصوصی متقابل مسلمانان تنظیم شده است، این سند ادامه داد:
"وضعیت صلح و جنگ همه مسلمانان را متحد خواهد کرد. هیچ یک از آنها حق انعقاد صلح با دشمنان هم کیشان وی یا اعلام جنگ علیه آنها را نخواهد داشت. یهودیانی که به این اتحاد ملحق می شوند از هرگونه توهین و آزار و اذیت در امان خواهند بود ، آنها از حق مساوی با مردم خود در کمک و عملکرد خوب برخوردار خواهند بود یهودیان گروههای مختلف عوف ، نجار ، حارث ، جشم ، ثعلبه ، اوس و سایر افراد ساکن در یثرب یک ملت مرکب با مسلمانان تشکیل خواهند داد. آنها و همچنین مسلمانان آزادانه دین خود را خواهند پذیرفت. مشتریان و متحدان یهودیان از امنیت و آزادی یکسانی برخوردار خواهند بود. مقصر پیگرد قانونی و مجازات خواهد شد. یهودیان در دفاع از یثرب (مدینه) در برابر همه دشمنان به مسلمانان خواهند پیوست. فضای داخلی یثرب مکانی مقدس برای همه کسانی که منشور را می پذیرند خواهد بود. مشتریان و متحدان مسلمانان و یهودیان به عنوان دارندگان مورد احترام خواهند بود. همه مسلمانان از کسی که مقصر یک جرم ، بی عدالتی یا بی نظمی است ، بیزار هستند. هیچ کس از مقصر حمایت نخواهد کرد ، حتی اگر نزدیکترین خویشاوند وی باشد ».
سپس، پس از اقدامات دیگر مربوط به سازمان و اداره داخلی دولت، این سند فوق العاده به شرح زیر است:
"تمام اختلافات آتی بین کسانی که این منشور را قبول می کنند ، باید در نهایت ، پس از آن به خدا ، به پیامبر رجوع کنند."
یهودیان مدینه پیمان را پذیرفتند. بعد از مدتی، قبایل یونان نزدیک بانو نادیر و بنو کوریزا نیز پیوستند. در حقیقت، به عنوان رویدادهای بعدی نشان خواهد داد، این چسبندگی فقط یک دستگاه بود. به هر حال، در قلب آنها تغییری نکرد، و آنها مخفیانه ادامه دادند که خصومت مشابهی با Aws و خزرج داشته باشند، و به توسعه کنفدراسیون مسلمانان با نگرانی و خصومت زیاد نگاه کرد. با گذشت زمان آنها مسلمانان را به توهین و توهین به مسلمانان متهم می کنند، اغلب با آنها برخورد می کنند و با تهدید و فتنه مواجه می شوند. بعضی از اعضای Aws و خزرج که تبدیل به خاموشی شده اند، به آنها نزدیک شدند: منافقین (منافقان). این ها توسط عبدالله بن آببی رهبری شده بودند که طرح های خود را برای تبدیل شدن به فرماندار مدینه و همراه با یهودیان تبدیل به یک منبع ثابت خطر برای دین تازه تاسیس شده و تمام پیروان آن شد. یهودیان، که پیوندهای تجاری با سرزمین مکه داشتند، پیش از آنکه بتوانند در نسبت های بسیار زیاد موفق شوند، با آنها مخالفت کردند تا آنها را از بین ببرند. محمد به عنوان رئیس دین و "در عین حال عموما در زمان جنگ تقریبا پایدار" نگهبان زندگی و آزادی مردم بود. وجود وجود اسلام در معرض خطر جدی بود. اسلام، برادری انسان را تحقیر می کند، بر تحمل تمام ادیان و اعتقادات، تحمیل و مهربانی و محبت می کند، اما شفای موعظه نمی کند، و همچنین اجازه نمی دهد پیروان خود را به نیروهای انقراض تحمیل کنند.
مکتب ها با یهودیان و Munafiquns لیگ را شروع کردند و مسلمانان را تحریک و تحریک می کردند. تحت رهبری کرز بن جبیر الفاهری، آنها شروع به حمله به حومه های مدینه مدینه، ویران کردن درختان میوه و حمل گاو کردند. اخبار به Medina می رسد که مکزیک ها اتحاد با قبایل دیگر را برای حمله عظیم به مسلمانان ایجاد می کنند. محمد یک مأموریت کوچک به این قبایل فرستاد تا مذاکره بر اتحاد و پیمان ها را انجام دهند. توافق نامه با Banu Zamra امضا شد، شرایط آن به شرح زیر است:
این یک سند از محمد، پیامبر خدا برای بنی زامرا است. زندگی و دارایی های آنها ایمن هستند. اگر آنها توسط کسی مورد حمله قرار گیرند، در دفاع خواهند ماند، مگر اینکه در صورتی که خودشان با دین مبارزه کنند. در عوض، هنگامی که آنها را فراخوانی کند، باید به پیامبر کمک کنند.
قرارداد مشابه با Banu Madlaj در Dhul Ashirah نیز به پایان رسید.
قریش ، به نوبه خود ، پیش از ورود پیامبر به مدینه ، نامه تهدیدآمیزی به عبدالله بن عبای ، رئیس قبیله خود فرستاده بود: "شما به مرد ما (محمد) پناهنده اید. شما باید او را بکشید یا از مدینه اخراج کنید ، در غیر این صورت قسم می خوریم که به شما حمله خواهیم کرد و با کشتن همه مردان ، زنان شما را اسیر خواهیم کرد و از آنها لذت خواهیم برد. "
این حمله تا حدی در نظر گرفته شد و گروه کوچکی از مسلمانان در معرض این خطر قرار گرفتند که پیامبر اکثرا در تمام شب اقامت داشت. الدمی و الحکیم النشابوری به یاد می آوردند: "هنگامی که پیامبر و همراهان او به مدینه آمدند و انصار به آنها کمک کرد، اعراب تصمیم به حمله به آنها گرفتند. اصحاب پیامبر، با در آغوش گرفتن سلاح های خود، خوابیدند ».
قریش به شدت خشمگین بود که محمد پس از آماده سازی همه کشته شدگان دست به دست هم داد. خبر این که اسلام در مدینه به سرعت در حال گسترش است مطمئنا روح خود را آرام نکنید و خشم و خصومت آنها را خنثی نکنید. از سوی دیگر، در مدینا، خبرها حاکی از آن بود که مکه ها قصد حمله به مسلمانان را داشتند. در نتیجه پیامبر تصمیم گرفت تا چندین ماموریت کشف و شناسایی را امتحان کند تا نقشه ها و حرکات Quraish را سرقت کند و مسیرهای مختلف را به عنوان یک حمله شگفت انگیز دنبال کند.
هنگامی که سی و یکم مسلمانان (تحت فرمان حمزه، عموی پیامبر)، آنها به گروهی نزدیک به سه صد شوالیه (تحت فرماندهی ابوجهل) در سایف-بحر آمدند. مك كان ها مشتاق كشته شدن يك گروه كوچك از سي و يكم مرد بودند، اما مجد بن عمر الجني (كه با هر دو گروه موافقت كرد) در هر دو طرف حكومت كرد و آنها را متقاعد كرد كه به محلهاي مربوطه بازگردند. بنابراین نبرد اجتناب شد.
چندین بار بعد گروهی از شصت و هشتاد مسلمان که تحت فرمان اوبیداه بن حریت (پسر عموی پیامبر) به ربیق رسیدند و حدود دو صد شوالیه کوریش را تحت فرمان اریکیم بن ابجله (به گفته دیگر مکریز های ابن حفس) . این بار Quraishites بلافاصله با کمان و فلش مبارزه کرد. سپس کسی فکر کرد که مسلمانان نمیتوانند تنها با این نیروی کوچک بجنگند تا گروهی از رزمندگان را که با تعداد زیادتری همراه هستند، با یک ارتش بزرگ مخفی در همسایگی همراه کنند. این ترس Quraishites را متقاعد کرد تا این حمله را متوقف کند.
علاوه بر این، یک گروه کوچک از دوازده مرد تحت فرماندهی عبدالله بن جانش (پسر عموی پیامبر) به ناخال، محل میان طائف و مکه، با دستورات مهر و موم شده که پس از دو روز سفر به عنوان احتیاطی علیه جاسوسی که گسترده بود. در نامه، همانطور که در الطیبى در طارقى خود گزارش شده بود، نوشته شده است: "در نافله مستقر شده است؛ جمع آوری اطلاعات در مورد پروژه های Quraish و ارتباط آنها ». تنها اتفاقا این گروه با معامله گران مکه ملاقات کرد و یکی از آنها، عمرو بن الحجرمی، در دست عبدالله کشته شد. تاریخچه دلیل بروز اختلاف میان دو گروه را نمیداند و کدام یک از این دو را باعث شده است. به هر دلیل، عبدالله با فراتر از دستورالعملی که دریافت کرد عمل کرد و این حادثه وضعیت را بدتر کرد.
با این حال، به جز این حادثه جداگانه، در هیچ یک از بسیاری از سفرهای مورخان عرب که به عنوان sarayas گزارش شده بود، هیچ گونه حملات و یا حوادث غارت یا سرقت وجود نداشت. آنها به منظور ایجاد اتحاد با قبیله های همسایه یا گشت های گشت زنی فرستاده شدند، چرا که، همانطور که گفته شد، اخبار به مدینه می رسد که مکه ها می توانند از یک روز به بعد حمله کنند.

[بخشهایی از: علامه رضوی ، پیامبر اسلام ، عرفان ادیزیونی - با مجوز از ویراستار]
سهم
دسته بندی نشده