تاریخ هنر ایران

بخش دوم

هنر ایرانی از پیروزی اسلام
پیروزی انقلاب اسلامی

هنر دوره پهلوی

معماری

معماری دوران پهلوی باید به دوره های مختلف تقسیم شود. برای اولین بار، دوره زمان سلطنت پهلوی اول را که از دو بخش تشکیل شده از سلسله پهلوی تا سال 1932 و از سال 1932 به 1942 و انتشار پهلوی اول کشور است، بررسی کنیم. در بخش اول ما می توانیم سه رشته اصلی را تشخیص دهیم: معماری بر اساس دوره قبل از اسلام؛ معماری بر پایه معماری اسلامی ایران؛ معماری تقلید غرب در همان زمان معماری مخلوط به خصوص در معماری مسکونی ایجاد شد. در ابتدای سلسله پهلوی و در پایان سلسله قاجار، برخی از معماران به نام سنت گرا، که با سبک قاجار ادامه داشت، وجود داشت. بسیاری از آنها تا سالهای آخر دوره پهلوی زندگی می کردند و به ساخت و تزئین کاخ های سلطنتی کمک می کردند. این گروه شامل سه نسل است: نسل اول معماران دوره های قاجار و دوره پیش از ظهور انقلاب مشروطه (سال 1907) است که در میان ریاست آن ها حسن قمی، فقیه و مجتهد است: در میان آثار او می توان به آیوان و مناره های مقدس مقدس حضرت معصوم و بخش اول بازار قم اشاره کرد؛ استاد رستم بروجردی، که ورودشان به سبزۀ میثان تهران (میدان بازار سبزیجات) باقی می ماند؛ استاد فتح علی شیرازی که آثارشان شامل قاب ورودی و ورود مدرسه سپاهسالار است.
نسل دوم معماران دوره پس از جنبش مشروطه را شامل می شود و در میان آنها شناخته شده ترین ها عبارتند از: جعفر خان کاشانی، در میان آثاری که می توان به ورود پارک باغ ملی تهران اشاره کرد، کاخ سبز سعدآباد، گیاه و ورودی سنگ تخت مامور، سالن هفت کاش و فریم های شرقی ایوان مدرسه سپاهسارار تهران؛ استاد جعفر خان معمار دوره سلطنت مظفرالدین شاه و تا زمان پهلوي کار می کرد؛ استاد محمد زاده که از جمله آثار قابل توجهی همچون مسجد حاج سنی عید دیان، مأموریت سید نصرالدین، تیمچه (بازار) صدر اعظم در خیابان ناصر خسروی، یک یا دو ایوان مدرسه سپاهسالار و بخش پایین تر گنبد بنای یادبود "Sar-e Qabr-agha"؛ استاد محمد قمی شیرازی، نویسنده بخش فوقانی گنبد همان؛ استاد محمود قمی (پسر استاد حسن قمی مجتهد) که بخشی از فریم ها را زیر گنبد تخت مروار، ورود به بیمارستان نجمیه و همچنین قسمت پایین گنبد مسجد سپاه صلح در تهران ساخته است؛ و در نهایت استاد اسماعیل قمی، پسر دیگر استاد حسن قمی، که مناره های حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری و سالن مدرسه مدرسه سپاهسالار در تهران باقی مانده است.
نسل سوم این معماران ، ساخته شده از هسته دو نسل قبلی ، با معمار حاج حسین لر زاده آغاز می شود. مساجد زیادی از وی باقی مانده است (وی حدود 842 بنا كرد) و تعداد زیادی كاخ و ساختمان ، از جمله مهمترین آنها: ورودی بانك ایران و انگلیس در میدان سپاه سابق ، ورودی مدرسه دارالفنون ، مقبره فردوسی ، کاخ اختصاصی شاه در شهر رامسر ، بخشی از تزئینات تخت مارمر ، بخشی از مجموعه سعدآباد ، مقبره خانواده لر زاده ، اعظم مساجد قم ، امام حسین ، مطهری ، انبار و گندم و سنگی تهران (مسجد اخیراً توسط شهرداری تهران تخریب شد) ، بخشی از مسجد-مدرسه سپهسالار و سرانجام بخشی از مزار امام حسین در شهر کربلا (در عراق) ) وی فقط پس از انقلاب اسلامی 363 مسجد را ساخت. استاد حیدر خان که تخت مارمر را بر اساس گیاه تهیه شده توسط استاد جعفرخان و لئون تاتاووسیان و دستیار وی بوریس ساخت نیز می توانند متعلق به این نسل تلقی شوند.
با توجه به قدمت قوی طرفدار غرب اولین حاکم پهلوی، بسیاری از معماران و مهندسین خارجی مانند آندره گدار و سیروکس به ایران آمدند و غربی سازی معماری ایرانی را آغاز کردند. با این حال، در ابتدا، آثار خود را به عنوان یکی از صفات ایرانی به کار برده و با معماران ایرانی نیز همکاری می کردند، هر چند که سهم آنها بسیار زیاد نبود. بعضی از آن معماران خارجی مانند آندره گدار، که علاقه مند به هنر ایرانی باستان بودند، سعی کردند آثار خود را شخصیت ایرانی ترجیح دهند، نه یک شخصیت اروپایی. با این وجود، گودر با ایجاد دوره معماری در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران رسما متعهد به تدریس معماری غربی بر اساس معماری باستان یونان-رومی و تکنولوژی های جدید اروپایی در این رشته و برخی از معماران ایرانی که اخیرا به خارج از کشور بازمی گردند، مانند محسن فروغی و هوشنگ سحون، در راه خود ادامه داد.
معماری در این دوره به علت تنوع سبک ها از سردرگمی رنج می برد و با گذشت زمان ویژگی های ایرانی کاهش یافته و جنبه های اروپایی بیشتر و بیشتر آشکار شد. معماران که در قلب اصول اساسی باستان بودند قصد داشتند سبک و سبک غربی را با پوشش سمبلیک و باستانی پوشانده و به بیان دیگر به جنبه ی ایرانی به این نوع معماری بپردازند. علاوه بر این سردرگمی، تمایل سیاسی نخستین پهلوی نسبت به غربیتور شدن بیشتر و نگرانی جدی هنری در کشور، صرف نظر از نوع ساخت و ساز به منظور ارائه ظاهر سنتی به نمادهای آثار تاریخی و کاخ ها بود. هنگامی که حاکم خط مشی طرفدار انگلیس را به نفع آلمان هیتلر تغییر داد، معماری پس از او به سمت سبک های آلمانی رفت. از سوی دیگر، مانیا یا به جای آن بیماری "تخریب آثار گذشته برای ایجاد آثار جدید و مدرن" منجر به تخریب بسیاری از آثار تاریخی از دوران زندی و قاجار و بعدا حتی آنهایی که صفوی نیز بودند. در محل خود، علیرغم دسترسی به بسیاری از زمین های تهران، ساختمان های ظاهر غربی ساخته شد. به این ترتیب ویلاها و کاخ های زند و قاجار برای ساخت دفاتر وزارتخانه ها و موسسات دولتی مانند وزارت خزانه داری یا وزارت عدلیه تخریب شدند.
بازگشت معماران ایرانی که مطالعات خود را در خارج از کشور انجام داده اند، شکاف میان معماری معتبر ایرانی و معماری غربی را به نمایش گذاشت، و این امر حتی بیشتر آشکار شد. به عبارت دیگر، معماری داخلی "درونی" تبدیل به معماری بیرونی شد! فن آوری های جدید در این هنر، استفاده از مواد ساختمانی جدید مانند تیرهای آهن و بتن مسلح و حذف ویژگی های محلی و ویژگی های معتبر ایرانی، به طور کامل فضا و جنبه های شهری و معماری شهرستان. تمام ساختمان ها مانند ادارات ادارات دولتی، هتل های بزرگ، بانک ها، ایستگاه های راه آهن مرکزی، مدارس فنی حرفه ای، دانشکده ها و دانشگاه ها، بیمارستان ها و غیره ... با توجه به نیازهای جدید ساخته و ساخته شده اند به توهم غربی این فرایند همچنان ادامه داشت تا جایی که تخریب آثار باستانی برای ساختن آثار "غربی" تبدیل به یک واقعیت مشروع و عادت شد. بنابراین قلعهها، بناهای تاریخی، قلعهها و حتی برخی از مساجد باستانی از بین رفتند تا راه گسترش شهرها را هموار کنند. دلایل این تخریب ها می تواند به شرح زیر باشد:

- از آنجا که قلعه ها، ویلاها و بناهای تاریخی قاجار با سیستم شهری و معماری غربی ناسازگار نبودند و با توجه به اینکه صنعت گردشگری در کشور هنوز ناشناخته بود، تخریب این آثار حقیقی طبیعی و سودآور بود . علاوه بر این، از دیدگاه سیاسی، تلاش برای پاک کردن همه ی آثار سازمان قبلی دولت، و از بین بردن آثار وی، نظام های جدید ایجاد شده بیشتر آشکار شد؛
- چون شباهت های زیاد و ارتباطات قوی بین آثار باستانی و آثار مذهبی و آثار تاریخی وجود دارد، پهلوی اول به علت تمایل ضد مذهبی خود، از تخریب و از بین بردن این نوع آثار حمایت کرد. لازم به ذکر است که ساختمان های مذهبی ساخته شده در این دوره بسیار ساده و تخلیه شده بودند، زیرا ساخت آنها از طریق مالی از سوی دولت پشتیبانی نمی شد، اما برای مردم آن را با توجه به منابع مالی اقتصادی خود ارائه داد.
- دلیل سوم مربوط به گسترش شهرها در رابطه با نیازهای جدید است و در میان این ایجاد شبکه های گسترده تر جاده ای است که بهانه ای برای ایجاد عادی و عادی از بین بردن آثار گذشته است که در مسیرهای جدیدی قرار گرفته اند!
در زمان سلطنت پهلووی دوم، محمد رضا شاه، حداقل توجه به ظاهر شدن ایرانیان در ساختمان ها لغو شد و به نام مدرنیزاسیون برای تبلیغات آپارتمانی در ساختمان های چند طبقه ساخته شد (گاهی اوقات آنها به به بیش از بیست طبقه)! مهاجرت از روستاها به شهرها ساخت بسیاری از خانه ها را فوری تر و به همین ترتیب زندگی در آپارتمان جایگزین زندگی در خانه های یک و دو طبقه و با یک حیاط خصوصی شد. گیاهان کاخ های بزرگ اروپایی نیز در ایران کپی شده و ساخته شده اند و مجتمع های باقی مانده زیادی ساخته شده است که به روح ایرانی بیگانه هستند! در حال حاضر این ساختمان ها به عنوان قارچ های بزرگ و بزرگ به عنوان نماد پیشرفت فنی و معماری در شهرهای مختلف، به ویژه در تهران و پایتخت مناطق ایران رشد کرده است.

نقاشی و دیگر هنرهای تجسمی

پس از بازگشت محمد غفاری (کمال الملک) از اروپا، جایی که او نقاشی های غربی را آموخت و آموخت و کارهای کلاسیک اروپا را کپی کرد، فعالیت های او برای تدریس روش نقاشی های غربی به تدریج مسیر نقاشی قاجار را به سوی یک تکامل جدید، جایگزین آن با رئالیسم مطلق شبیه به رنسانس هنری ایتالیایی. هنرمندان هنر معتبر فعلی، از جمله نقاشان، هنرمندان سرامیک و آینه، مراقبت از دکوراسیون کاخ های سلطنتی را که آموزش هنرهای اسلامی ایران را ترک کردند، مراقبت می کردند.
فقط یک دوره کوتاه چند ساله، مدرسه ای بود که حسین طاهرزاده بهزاد فعال در زمینه تدریس هنرهای ایرانی بود. این مدرسه به برخی از هنرمندان به اصطلاح سنتیسم دستور داده شد، تعداد آنها بر روی انگشتان یک دست محاسبه شد. نسل اول این هنرمندان دیگر زنده نیستند، در حالی که دومین نسل به سن پیری می رسد. تأسیس دانشکده هنرهای زیبا از طریق آندره گودر فرانسوی که بعدها توسط مهندس فروغی هدایت شد، مدرسه طاهر زاده بهزاد را به فعالیت و فعالیت هایش متوقف کرد. بنابراین حفظ و تدریس هنرهای معتبر ایرانی به اداره هنرهای زیبا کشور محدود شد.
از سوی دیگر، هنرمندان تحصیل کرده در خارج از کشور، از اول پهلوی پس از بازگشت به خانه، روش های جدید اروپایی را معرفی کردند که کاملا با هنر و فرهنگ ایران ارتباط نداشتند، متعهد به تدریس آنها و گسترش آنها به مردم شد برای جذب آنها! و با توجه به هماهنگی و هماهنگی این جریان اروپایی با سیاست، وزارت فرهنگ در آن زمان مسئول تامین مالی، آموزش و تشویق هنرمندان جوان در این جریان جدید بود. به عنوان یک نتیجه، هنرمندان سنتیسم، به ویژه نقاشان نقاشی های قهوه، به فراموشی سپرده شدند و اساتید مانند قولار آقاسی و مداببر در فقر و فقر جان خود را از دست دادند. نقاشان دیگر در بعضی از شهرها مانند اصفهان فعال بودند و به همین ترتیب تعداد کارشناسی ارشد هنر ایران کاهش یافت.
در طول حکومت دوم و آخر حاکم پهلوی، اروپایی شدن جریان زندگی روزمره و تقلید کور از هنر اروپایی بود که بسیاری از هنرمندان کارهای اروپایی را به نمایش گذاشتند و با تغییرات کوچکی گسترش یافتند، نام و امضا! شخصیت های برجسته این گروه نامی، جعفری و استاد زیا پور بودند. تأسیس جشنواره هنر شیراز توسط فرح پهلووی، همسر شاه آخرین، به این معنا بود که برخی از عبارات هنر معاصر غربی، به خصوص موسیقی و سرگرمی، به قدری مورد تحسین قرار گرفته که به طور عمومی برای خیابان شیراز تهاجمی و خلاف دین و اخلاق است که بعدها هنرمندان ایرانی تقلید کردند. حتی سینما، که یک هنر کاملا غرب است و یکی از پدیده های تکنولوژی معاصر، یکی از عبارات هنری بود که در آن دوران توسعه یافت و به طور گسترده در زمان حکومت دوم پهلوی گسترش یافت، در حالیکه تلاش های اروپایی سازی فرهنگ انجام گرفت. محبوب.

سینما و تئاتر

هنرهای نمایشی مانند تئاتر و سینما، عمدتا دو هنر اروپای غربی هستند و معرفی آنها به ایران، نوعی "غربی شدن" و "تجاوز فرهنگی غرب" است. این پدیده در زمان گذار از قاجار به سلسله پهلوی ظاهر شد. نخستین پهلوی، رضاخان میر پنج، که ابتدا از انگلیس پشتیبانی میکرد، متعهد شد تا فرهنگ دین اسلام را با جایگزین کردن فرهنگ اسلامی ایران با اروپا تغییر دهد یا حداقل آن را تضعیف کند. و این تنها از طریق گسترش جریان های فرهنگی اروپا و ممنوعیت انجام مراسم مذهبی و فرهنگی اسلامی امکان پذیر بود.
اما هنر سینما و تئاتر پیشرفت های مختلفی داشت و تفاوت ها به تدریج به همان اندازه گسترش یافتند. به همین دلیل لازم است آنها را به طور جداگانه مطالعه و بررسی کنید.

تئاتر

مورخان نشان می دهند که در دوران باستان دو نوع نمایش در دو منطقه مختلف جهان وجود دارد: در چین در شرق و در یونان در غرب. اما در خاورمیانه و خاورمیانه هیچ پیشآمدی از این هنر قبل از حمله به اسکندر کبیر وجود ندارد و هیچ شواهد تاریخی برای نشان دادن صحت گزارش های تاریخی وجود ندارد که بر اساس آن اسکندر در جاده به هند از طریق بین النهرین و ایران، تئاترهای بیرونی برای نمایش در شهرهای بابل و کرمان ساخته شده اند: تا به امروز، کوچکترین علامت این سایت ها یافت نشده است.
به نظر می رسد که در زمان حکومت پیغیاد اعتراف شیعی، نوعی نمایش دینی به معنی شهادت پروردگار شهید امام حسین علی علیهمالسلام (ع) بود. اما از دوره صفویه، این نوع نمایش به طور رسمی با نام تاجیه ("تراژدی شور") گسترش یافته است و شاعران متعددی شعرهای گمراه کننده و گفتگوهای آیه را برای پخش در این نمایشگاه ها تشکیل می دهند. بدون شک شعر متشکل از محتشم کاشانی در مورد قسمت غم انگیز کربلا و شهادت امام حسین و هفتاد و دو تن از اعضای خانواده و همراهان او، بهترین شناخته شده از این اشعار است. در کنار این اجراهای عزاداری، مراسم مذهبی نیز به منظور جشن سالگرد تولد مقدسین برگزار شد، که در آن اشعار خوانده و خوانده شدند. کاملا مشخص است که این مراسم و نمایشگاه ها به شکل بداههپردازی صورت گرفت و مکان خاصی برای اجرای آن نداشتند و به همین دلیل آنها "بالای وان" نامیده می شد (صحنه بالای تانک در مرکز حیاط خانه ها خصوصی)
در طول دوره قاجار و به ویژه در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، هنر تاجیه به اوج شکوفایی خود رسید. او پس از بازگشت از اروپا، دستور ساخت یک تئاتر دایره ای را در سطوح مختلف با یک پیمانه دایره ای در مرکز که برای انجام این نمایش عذاب بود. این تئاتر که به نام تکویه دولات نامگذاری شده و با چادر بسیار بزرگ پوشانده شده بود، تا زمان پهلوی اول فعال بود؛ با این حال، او علیه انواع تظاهرات مذهبی و نشان دادن تظاهرات و به طور کلی مراسم عزاداری امام حسین (صلح بر او) تظاهرات و تحسین مبارزه علیه ستم، عدالت و نیاز به توصیف خوب و ممنوع کردن شر، این کاملا مخالف با شیوه اداره کشور بر اساس ظلم و ستم و سرکوب بود؛ به همین دلیل دستور داد تخریب تئات تخت دولتی را انجام دهد و بنابراین این کار معماری زیبا تخریب شد. از سوی دیگر، او سالنهایی را برای نمایش دادن نمایشهای غربی ترجمه کرد و به این ترتیب او قدم بزرگی در جهت رد فرهنگ دینی و گسترش فرهنگ غربی گرفت. از آن لحظه می توانیم در مورد یک هنر جدید و خارجی به نام Theatre صحبت کنیم. هنر سرگرمی غربی، تئاتر، در زمان حکومت دوم پهلوی، به چهار ژانر زیر تقسیم شده است:

1) تئاتر، جایی که مضامین ایرانی در آن غالب می شوند و با گرایش و موضع گیری سیاسی، به همان شیوه ای غربی است. در این سبک بازیگران فعال مانند علی نصیریان، جعفر والی و غیره ... که اسکریپت نوشته شده توسط غلامحسین سعیدی و اکبر رضوی را بازی کردند. با توجه به اینکه معرفی تئاتر غربی در ایران همزمان با وقایع دهه پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هشتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هفتاد و هشتاد و هفتاد و هشت به همین دلیل، پس از یک دوره کوتاه، آنها قربانی سانسور سیاسی شدند و در نهایت ممنوع شدند.
2) تئاتر به طور کامل غربی با یک سطح فکری کم، قطعا غیر سیاسی (که توسط رژیم خواسته می شود). این نوع تئاتر به لطف حمایت ویژه دولت از زمان بسیار قوی بود، کاملا غربی و بدون مرجع سیاسی بود. این یک معنی قوی ضد مذهبی داشت و در طول جشنواره ها یا احزاب هنری برگزار شد. جشنواره هنر شیراز واضح ترین این برنامه ها بود. شخصیت هایی مانند اشور بن پاپ و آربی اناشیان، مروج آن بودند. گاهی اوقات حتی هنرمندان خارجی در آنها اجرا می شوند. این گروه ها و این نوع نمایش همیشه توسط گروه های دیگر مورد حمله قرار گرفتند.
3) تئاتر دانشگاهی دانشجویی. این سبک توسط جریانات دانشجویی و گروه های سیاسی دانشگاه در دانشکده های هنر، با مسائل انتقادی سیاسی و اجتماعی ترویج شد. این سبک در سالهای پیش از انقلاب اسلامی به شکوه و جلال آن رسید و علیرغم مخالفت و محاکمه مقامات، فعالیت خود را تا زمان انقلاب اسلامی ایران در 1979 ادامه داد.
4) تئاتر و تئاتر خیابانی به نام لاله زاری (از لاله زار، نام خیابان ای که اجرای ژانر محبوب و کمیک برگزار شد، یادداشت سردبیر). هدف اصلی این نوع سرگرمی بود و تماشاگران خندیدند و مردم را از فعالیت های سیاسی دور کردند. این ژانر در دهه شصت و هفدهم گسترده شد، اما با گسترش هنر سینمایی، شکوه و جلال خود را از دست داد و تعداد تئاتر های این نوع نمایش ها به تدریج کاهش یافت، تا اینکه در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی از بین رفت.

سینما

حتی سینما مانند تئاتر یک هنر کاملا غرب است که در برادران لومیر در 1895 در فرانسه اختراع شد. اصل کار آن براساس تصویب سریع یک سری عکس ها در جلوی چشم ها است تا ایجاد تصور از حرکت در تصاویر. اولین فیلم تولیدی که چند دقیقه طول میکشد، «خروج کارگران کارخانه» بود. اصطلاح "سینما" به معنی حرکت است. درست در ابتدای اختراع او، در زمان ناصر آد دین شاه قاجار، یک دوربین و مطبوعات تولید شده توسط کارخانه لومیر به ایران منتقل شد. اولین فیلم فارسی تحت عنوان "دختر لور" توسط "سپنتا لور" توسط Sepanta در هند تولید شد که به لطف نوآوری آن، علیرغم نقص و نقصهای بسیاری، مشهور شد و سود زیادی به دست آورد.
هنر سینما، مانند تئاتر، وسیله ای بود برای تبلیغ و تحمیل فرهنگ غربی به مردم ایران و با توجه به اینکه اکثریت فیلم ها از خارج از کشور وارد شده بود، عملکرد آن بسیار بیشتر از یک نمایش ساده در صفحه های بزرگ بود. به آرامی کسانی که شیوه کار را آموخته اند، این است که چگونه فیلم ها را تولید و تولید می کنند، شروع به تولید فیلم ها با موضوعات ایرانی کردند.
با این حال، تنها فیلم هایی که با تم های غرب گرا و یا تقلید از آداب و رسوم غربی و زندگی به دست آمده از حمایت دولت و یارانه های اقتصادی بهره مند شدند. فیلم های تولید شده در زمان حکومت پهلوی، در دهه چهل و پنجاه، ارزش هنری نداشتند در حالی که در آنها جنبه های تقلیدی و سیاسی تبلیغاتی به نفع دولت و کسانی که گمراه کننده به سوی مردم بودند، به طور فزاینده ای حضور داشتند. بعدها، به دلایل روشن، از جمله کم هزینه تولید فیلم ها و امکان نمایش آنها در سالن های مختلف شهرها، سینما در دهه های 1960 و 1970 جای تئاتر را گرفت. بسیاری از تالارهای تئاتر، از جمله کسانی که در خیابان لاله زار تهران بودند، تبدیل به سالن سینما شدند. واردات ژانرهای مختلف فیلمهای غربی با موضوعات کاملا غیر مذهبی و بر خلاف ارزشهای ملی و مذهبی در هفتاد هجدهم، تولیدکنندگان ایرانی را به تولید فیلمهای غیر اخلاقی و ناتوانی که دولتهای سیاسی و حکومتی را به طور فزاینده ای از جمله مالی، با بهانه آزادی عقیده.

هنرهای تجسمی

اولین پهلووی اساسا هنر را به هیچ وجه اهمیت نداد، بنابراین در دوران حکومتش، به استثنای هنرمندان از دوره قاجار، هیچکس دیگر ظاهر نشد. تنها ابتکار مهم این دوره، ایجاد موسسه ای برای هنرهای زیبا به کارگردانی پهل بود، پسر زاده رضا پهلوی بود. این موسسه پس از آن نام خود را به دفتر اداره کل هنرهای زیبا و در زمان دوم پهلوی در وزارت فرهنگ و هنر تغییر داد. این دفتر فعالیت های نسبتا مفید را برای حفظ تکنیک های صنایع دستی و هنرهای محلی، از قبیل پردازش سرامیک، حکاکی فلز، کار بر روی شیشه، فرش، نقاشی و پردازش کاشی مجلسی، و همچنین یک موزه کوچک را در دفتر مرکزی خود در پایتخت بهارستان راه اندازی کرده است. با این حال، این فعالیت ها محدود به تعهد نسبتا شخصی برخی کارکنان همان اداره بود و به کل کشور محدود نمی شد. در زمان دوم پهلوی، به ویژه در دهه شصت و هفتاد، فعالیت وزارت فرهنگ و هنر عمدتا برای تبلیغات و گسترش جشنواره ها و جشنواره های هنری بود که همه آنها برای ترویج غربی شدن فرهنگ هنری کشور. یک نمایشگاه نقاشی دوسالانه که تقریبا بی نظیر از دوسالانه های اروپایی بود، که در آن آنها آثار بی شماری را با توجه به روش ها و سبک های فعلی در اروپا عرضه کرد. فعالیت های دیگر این وزارتخانه، تأسیس برخی از دبیرستان های هنرهای زیبا در شهرهای اصفهان، تبریز و تهران و نیز ایجاد برخی از دانشکده ها برای هنرهای تزئینی و نمایشگاهی بود که به دنبال برنامه های آموزشی مدارس فرانسوی بود.
مهمترین رویداد دوره پهلوی، بویژه در دوران حکومت دوم پهلوی، ایجاد گروهی از هنرمندان خودخواه بود که علاقه خاصی به هنرهای معتبر ایرانی داشتند. اگر چه آثار آنها ادامه یا تقلید از دوره های صفوی، زاد و قاجار بود و نوآوری های نوشتاری را ارائه نکردند، آنها به نقش مهمی در حفظ هویت ملی هنری ایران و انتقال آن به دوره جمهوری اسلامی پرداختند. در میان این هنرمندان می توان از نام Modabber و Qullar Aqassi و دانش آموزان آنها مانند اسماعیل زاده چلیپا، عباس بلوچی فر و حسین همدانی در زمینه نقاشی قهوه و بهادری و فرشچیان در نقاشی اشاره کرد. فرشچیان یک نقاش بسیار ماهر بود و واقعا استاد طراحی و رنگ آمیزی بود. او سبک خود را بر اساس معیارهای هنر معتبر ایرانی طراحی کرد. استاد فرشچیان دانش آموزان زیادی داشتند که در حال حاضر در تدریس و آموزش نسل جوان مشغول به فعالیت هستند.



دسته بندی نشده