ایران سی و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی را به یاد می آورد

امام خمینی سی و چهارمین سالگرد غیبت ایشان.

امروز در ایران و جهان اسلام سی و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را به یاد داریم.

امام خمینی (1902-1989) یکی از مراجع بزرگ اسلام در زمان خود و از تأثیرگذارترین شخصیت های تاریخ معاصر جهان و همچنین رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود. عارف، حقوقدان، فیلسوف، مفسر قرآن و شاعر.

امام را می دانستند که در خانه ای بسیار ساده زندگی می کرد. او هرگز اجازه نداد قدرت و ثروت بر قلبش تسلط یابد و محبت، احترام و عشق را از همه بشریت به دست آورد.

در ادامه زندگی نامه مختصری از امام خمینی(ره) نوشته حمید الگار را تقدیم می کنیم.

مختصری از زندگی نامه امام خمینی (ره).
اچ.الگار

عنوان اصلی: امام خمینی: زندگی نامه مختصر
نوشته حمید الگار
منتشر شده توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) (اداره امور بین الملل)

نویسنده

حمید الگار در انگلستان متولد شد و دکترای خود را در رشته شرق شناسی در کمبریج دریافت کرد. از سال 1965 در دپارتمان مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی کار می کند و در آنجا به تدریس فارسی، تاریخ اسلام و فلسفه می پردازد. پروفسور الگار تالیفات زیادی در مورد ایران و اسلام نوشته است، از جمله دین و دولت در ایران: 1785-1906 و میرزا ملکم خان: مطالعه بیوگرافی در مدرنیسم ایرانی.

او سال ها نهضت اسلامی ایران را با علاقه دنبال کرده است. او در مقاله‌ای که در سال 1972 منتشر شد، به تحلیل اوضاع و پیش‌بینی انقلاب «با دقتی بیشتر از همه مقامات سیاسی دولت آمریکا و همه تحلیل‌گران امور بین‌الملل» به قول نیکلاس وید که توسط مجله ساینس منتشر شد، انقلاب را پیش‌بینی کرد. الگار مجلدات زیادی را از عربی، ترکی و فارسی ترجمه کرد. از جمله اسلام و انقلاب: نوشته ها و بیانیه های امام خمینی.

معرفی

از بسیاری جهات عجیب است که ده سال پس از رحلت ایشان و بیست سال پس از پیروزی انقلاب، هنوز زندگی نامه جدی و جامعی از امام روح الله موسوی الخمینی، چه به زبان فارسی و چه به هیچ عنوان نوشته نشده بود. زبان دیگر. . به هر حال، او برجسته‌ترین شخصیت تاریخ معاصر اسلام است که در خود ایران نیز قابل توجه است، بخش بزرگی از جهان اسلام را فراگرفته و به تغییر جهان بینی و خودآگاهی بسیاری از مسلمانان کمک کرده است.

شاید دقیقاً مرتبط بودن اهداف امام همراه با پیچیدگی شخصیت معنوی، فکری و سیاسی ایشان بوده است که تاکنون هر زندگینامه نویس احتمالی را منصرف کرده است.

با این حال، مواد موجود برای چنین کاری به همان اندازه فراوان و متنوع است که حوزه های عمل آن متمایز شده است. نويسنده حاضر اميدوار است در آينده نزديك بتواند با اين چالش روبه‌رو شود (اين مقاله با توجه به ماهيت آن به عنوان مقاله مقدماتي، حاشيه‌هاي حاشيه‌اي فراواني ندارد. فهرستي كامل از تأليفات امام، مبناي آن براي شروع شرح حال او را می توان در اینجا همراه با مروری بر منابع ثانویه یافت).

آنچه در پی می‌آید، پیش‌نویسی مقدماتی نیست که می‌خواهد مروری کلی از زندگی امام و ویژگی‌های بارز شخص ایشان به‌عنوان راهنمای اسلامی با عظمت استثنایی در اختیار خواننده قرار دهد.

دوران کودکی و تحصیلات اولیه

روح الله موسوی خمینی در 20 جمادی الاخر 1320 (24 سپتامبر 1902) مصادف با سالروز ولادت حضرت فاطمه (س) در روستای خمین در حدود صد مایلی جنوب غربی قم به دنیا آمد. خانواده او در زمینه علوم دینی دارای سنت دیرینه بودند. اجداد او که از نوادگان امام موسی کاظم، امام هفتم اهل بیت(ع) بودند، در پایان قرن هجدهم از سرزمین خود، نیشابور، به منطقه لکنو در شمال هند مهاجرت کردند.

در اینجا آنها در روستای کوچک کینتور ساکن شده بودند و شروع به وقف خود به آموزش و راهنمایی مذهبی مردمی کردند که اکثراً شیعه در منطقه بودند. برجسته‌ترین عضو خانواده، میرحمید حسین (متوفی 1880)، نویسنده عقبة الانوار فی امامت الائمة الاثار، اثری حجیم درباره موضوعاتی بود که به طور سنتی بین مسلمانان سنی و شیعه بحث می‌شد.

جدّ امام خمینی، سید احمد، از معاصران میرحمید حسین، در اواسط قرن نوزدهم لکنو را ترک کرد تا به زیارت قبر حضرت علی در نجف بپردازد.

سيد احمد در نجف با يوسف خان از برجسته ترين شهروندان خمين آشنا شد. به دعوت او بود که سید احمد تصمیم گرفت برای رسیدگی به نیازهای مذهبی ساکنان در خمین ساکن شود. او با دختر یوسف خان ازدواج کرد. این تصمیم ارتباط خود را با هند قطع کرد، اما سید احمد همچنان توسط هم عصرانش «هندی» خوانده می شد، عنوانی که به نوادگان او به ارث رسیده بود. حتی امام خمینی در برخی از غزلیات خود از «هندی» به عنوان نام مستعار استفاده کرده است.

اندکی قبل از وقوع انقلاب اسلامی، در بهمن 1978، رژیم شاه سعی کرد با استفاده از عناصر هندی قابل ردیابی در تاریخ خانوادگی امام، امام را به عنوان یک عنصر بیگانه و خائن در جامعه ایران معرفی کند، تلاشی که نتیجه معکوس در برابر همین مردم داشت. که این کار را کرده بود سید احمد در زمان وفات، که تاریخ دقیق آن را نمی دانیم، پدر دو فرزند بود: یک دختر به نام صاحبه و سید مصطفی هندی، متولد 1885، پدر امام خمینی.

سید مصطفی تحصیلات دینی خود را در اصفهان نزد میرمحمدتقی مدرسی آغاز کرد و سپس در نجف و سامرا زیر نظر میرزا حسن شیرازی (متوفی 1894) که در آن زمان مرجع برجسته فقه شیعه بود به تحصیل پرداخت. این یک مسیر یادگیری بود – تحصیلات مقدماتی در ایران و به دنبال آن مطالعات پیشرفته در عتبات (شهرهای مقدس عراق) – که برای مدتی طولانی در حد هنجار باقی ماند: امام خمینی در واقع اولین پیشوای برجسته مذهبی بود که آموزش او کاملاً در ایران انجام شد. .

در ذی الحجه 1320 (اسفند 1903) حدود پنج ماه پس از ولادت امام، سید مصطفی در حین حرکت در جاده بین خمین و شهر اراک مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. هویت قاتل بلافاصله مشخص شد: جعفرقلی خان، پسر عموی فلان بهرام خان، یکی از ثروتمندترین زمینداران منطقه بود. با این حال، تعیین انگیزه ترور با قطعیت دشوار بود.

بر اساس یک روایت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رسمی شد، سید مصطفی خشم زمین داران محلی را به خاطر دفاع از کارگران فقیر برانگیخته بود. خود سید مصطفی اما علاوه بر انجام وظایف دینی، کشاورز نسبتاً ثروتمندی نیز بود و احتمالاً در آن زمان قربانی یکی از اختلافات بر سر حق آبیاری شده است. توضیح سوم این است که سید مصطفی به‌عنوان قاضی شرع خمینی، فردی را به دلیل تخطی از روزه رمضان در ملاء عام مجازات کرد و خانواده متهم با قتل او را قصاص کردند.

تلاش های صاحبه، خواهر سید مصطفی، برای به دست آوردن مجازات قاتل خمینی ناکام ماند و همین امر باعث شد که هاجر بیوه برای استیناف به تهران سفر کند و روح الله کوچک را - بنابر آنچه نقل شده - بین بغل خود آورد. دو برادر بزرگترش مرتضی و نورالدین او را همراهی کردند و سرانجام در ربیع الاول 1323 (اردیبهشت 1905) جعفرقلی خان به دستور عین الدوله نخست وزیر در ملاء عام در تهران اعدام شد. وزیر وقت

امام در سال 1918 هم عمه خود صاحبه را که نقش بسزایی در تحصیلات اولیه او داشت و هم مادرش هاجر را از دست داد. سپس مسئولیت خانواده بر عهده برادر بزرگترش سید مرتضی (که بعدها به آیت الله پسندید معروف شد) افتاد. به نظر می رسد اموالی که از پدرشان به ارث رسیده بود باعث رفع نیازهای مادی برادران شده بود، اما آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت که به قیمت جان آنها تمام شد، ادامه یافت. مملکت خمین علاوه بر خصومت‌های همیشگی بین زمین‌داران، هر وقت فرصتی پیدا می‌کرد، با یورش مردان ایل بختیاری و لر خدشه‌دار می‌شد. هنگامی که یکی از رؤسای قبیله بختیاری به نام رجبعلی به شهر یورش برد، امام جوان مجبور شد به همراه برادرانش تفنگ خود را به دست گرفته و از خانه خانواده دفاع کند.

امام سالها بعد با یادآوری این وقایع فرمودند: «من از بچگی در جنگ بودم». از جمله صحنه هایی که در جوانی شاهد بوده و به یادگار مانده و به تعریف فعالیت سیاسی بعدی او کمک کرده، شاید بتوان به اعمال خودسرانه و ظالمانه زمین داران و والیان اشاره کرد. او بعداً به یاد می آورد که چگونه یک فرماندار تازه وارد، رئیس صنف بازرگانان گلپایگان را تنها با هدف ارعاب شهروندانش دستگیر و شلاق زدند.

امام خميني تحصيلات خود را با حفظ قرآن در مکتب 9 نزديک منزل خود که نزد يکي از ملا ابوالقاسم نگهداري مي شد، آغاز کرد. در هفت سالگی حافظ شد. از این رو نزد شیخ جعفر، یکی از عموزاده های مادرش، فراگیری زبان عربی را آغاز کرد و دروس دیگری را ابتدا نزد میرزا محمود افتخارالعلماء و سپس از عموی مادرش، حاجی میرزا محمد مهدی فرا گرفت. برادر همسرش میرزا رضا نجفی اولین معلم منطق او بود. در نهایت از اساتیدش در خمین، برادر بزرگ امام، مرتضی را باید نام برد که متول نجم الدین کاتب قزوینی در بادی10 و معانی11 و یکی از رسائل نحوی سیوطی را به او آموخت. و نحو.

اگرچه سید مرتضی - که پس از اجباری شدن نام خانوادگی در سال 1928، نام خانوادگی پسندید را بر خود گرفت - مدتی در اصفهان تحصیل کرد، اما هرگز سطوح بالاتری را که برای تربیت دینی لازم بود به پایان نرساند. پس از مدتی کار در اداره ثبت احوال خمین به قم رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.

سید مرتضی در سال 1339 امام را به شهر اراک (یا سلطان آباد که در آن زمان معروف بود) فرستاد تا از امکانات آموزشی بهتری که در آنجا ارائه می شد بهره مند شود. اراک به واسطه حضور آیت الله عبدالکریم حائری (متوفی 1920)، از علمای برجسته آن زمان، به مرکز مهم تعلیمات دینی تبدیل شده بود. او در سال 21 به دعوت شهروندان به اراک رسیده بود و حدود سیصد طلبه - که تعداد نسبتاً زیادی بودند - در مدرسه میرزا یوسف خان درس او را دنبال کردند.

احتمالاً هنوز تربیت امام خمینی به گونه ای نبوده است که ایشان مستقیماً زیر نظر حائری تحصیل کند. سپس در منطق نزد شیخ محمد گلپایگانی کامل شد، شرح اللمعه شیخ زین الدین عاملی (متوفی 996/1558) از متون اصلی فقه جعفری را نزد آقا خواند. عباس اراکی، و تحصیلات متوالی خود را نزد شیخ محمد علی بروجردی ادامه داد. حائری یک سال پس از ورود امام به اراک، دعوت علمای قم را پذیرفت تا به آنان بپیوندد و بر فعالیت های آنان ریاست کند.

قم یکی از اولین سنگرهای تشیع در ایران، به طور سنتی مرکز اصلی تعلیمات دینی و همچنین زیارتگاه حضرت معصومه دختر امام موسی کاظم(ع) بوده است. شهرت آن بود، اما برای چندین دهه تحت الشعاع شهرهای مقدس عراق با منابع عالی دانش قرار داشت. ورود حائری به قم نه تنها باعث احیای مدارس شد، بلکه روندی را آغاز کرد که این شهر را به پایتخت معنوی ایران تبدیل کرد، روندی که با مبارزات سیاسی چهل سال بعد توسط امام خمینی (ره) در آنجا تکمیل شد.

امام پس از حدود چهار ماه به دنبال حائری به قم رفتند. این حرکت اولین نقطه عطف بزرگ در زندگی او بود. در واقع در قم بود که او تمام آموزش های عالی فکری و معنوی خود را دید و تا پایان عمر حس همذات پنداری قوی با شهر را حفظ کرد. بنابراین می‌توان امام خمینی را محصول قم، هر چند نه به معنای تقلیل، تعریف کرد. وی در سال 1980 خطاب به جمعی از زائران قمی گفت: «هر جا که باشم، شهروند قم می‌مانم و به آن افتخار می‌کنم. دلم همیشه با قم و اهل آن است.»13

قم: سالهای شکل گیری فکری و معنوی (1923-1962)

امام پس از ورود به قم در سال 1922 یا 1923م، عمدتاً خود را وقف تکمیل سطح تحصیلات مدرسه ای موسوم به ستوه کرد. او این کار را با تحصیل نزد اساتیدی چون شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی، میرزا محمدتقی خوانساری و سید علی یسریبی کاشانی انجام داد. امام از همان روزهای اول اقامت خود در قم، این تصور را ایجاد کرد که بیش از یک مرجع مهم در حوزه فقه جعفری خواهد بود.

او به موضوعاتی که نه تنها معمولاً در برنامه درسی مدرسه غایب بودند، بلکه اغلب مورد خصومت و سوء ظن قرار می گرفتند، علاقه استثنایی نشان می داد: فلسفه، در مکاتب سنتی مختلف آن، و عرفان (عرفان). او شروع به پرورش این علاقه با مطالعه تفسیر صافی، تفسیر قرآن ملامحسن فیض کاشانی (متوفی 1091/1680)، نویسنده صوفی گرا، به همراه آیت الله علی اراکی (متوفی 1994) کرد. او هم مانند او دانشجوی جوانی بود. آموزش رسمی او در عرفان و رشته های اخلاقی مربوط به آن با دروسی که حاجی میرزا جواد مالکی تبریزی تدریس می کرد آغاز شد، اما این عالم در سال 1304/1925 درگذشت.

امام در فلسفه نیز به زودی از اولین استاد خود، میرزا علی اکبر حکیم یزدی که شاگرد استاد بزرگ ملا هادی سبزواری (متوفی 1295/1878م) بود، محروم شد. یکی دیگر از معلمان اولیه فلسفه که امام داشت، سید ابوالحسن قزوینی (متوفی 1305/1926) دانشمندی بود که فلسفه مشاء و اشراق را تدریس می کرد. امام تا سال 1355 که قزوینی قم را ترک کرد در حلقه ایشان بود.

معلمی که بیشترین تأثیر را در رشد معنوی امام خمینی (ره) داشت، میرزا محمدعلی شاه آبادی (متوفی 1328/1950) بود. امام خميني در بسياري از آثارش از وي با نامهاي شيخونه 14 و عارف كميل 15 ياد كرده است و با او نسبتي مشابه آنچه مريد را به مرشدش مي بندد 16 داشت . اولین باری که شاه آبادی وارد قم شد، در سال 17/1307 خورشیدی، امام جوان از او درباره ماهیت وحی سؤال کرد و او مجذوب پاسخی شد که دریافت کرد.

شاه آبادی به درخواست اصرار خود پذیرفت که او و گروهی از شاگردان منتخب را در فصوص الحکم ابن عربی («کتاب البیزل الحکمه») تدریس کند. اگرچه این آموزش عمدتاً در مورد تفسیر داوود قیصری الفصوص بود، امام گزارش داد که شاه آبادی نیز بینش اصلی خود را در مورد این اثر ارائه کرده است. از جمله آثار دیگری که امام خمینی نزد شاه آبادی مورد مطالعه قرار دادند، منازیل السائرین صوفی حنبلی خواجه عبدالله انصاری (متوفی 482-1089) و مصباح العونس محمد بن حمزه فناری (متوفی 834/1431) بودند. شرح مفاتیح الغیب (مفاتیح الغیب) صدرالدین قنوی (متوفی 673/1274).

قابل قبول است که امام از شاه آبادی، دست کم تا حدودی، آگاهانه یا ناآگاهانه، آمیختگی وجوه عارفانه و سیاسی را که مشخصه زندگی ایشان بود، استخراج کرده است. استاد روحانی امام در واقع یکی از معدود علمای زمان رضاشاه بود که علناً در برابر اعمال نادرست رژیم موضع گیری کرد و در «شضارة المعارف» که اثری اساساً گنوسی بود، به شرح اسلام به عنوان «یک دین بدون شک سیاسی» 18.

عرفان و اخلاق نیز از موضوعاتی بود که در نخستین دروس امام برگزار شد. شاه آبادی سه سال پس از رحلت حاج جواد آقا مالکی تبریزی دروس اخلاق را که حاج جواد آقا مالکی تبریزی تدریس می کرد، از سر گرفته بود و در سال 1936 با عزیمت شاه آبادی به تهران، این کرسی را به امام خمینی واگذار کرد. این دوره ابتدا شامل مطالعه دقیق منازیل السائرین انصاری بود، اما سپس از متن فراتر رفت و به طیف گسترده ای از مسائل معاصر پرداخت. اقبال این دوره به حدی شد که مردم صرفاً برای شنیدن سخنان امام در کنار طلاب علوم دینی و شهروندان عادی قم تا تهران و اصفهان می آمدند.

چنین محبوبیتی از سخنرانی امام با سیاست های رسمی رژیم پهلوی که می خواست نفوذ علما را در خارج از حوزه های علمیه محدود کند، همخوانی نداشت. به همین دلیل دولت تحمیل کرد که دروس دیگر در مدرسه معتبر فیضیه برگزار نشود، بلکه در مدرسه ملاصادق برگزار شود که امکان شرکت در آن تعداد زیادی از مخاطبان وجود ندارد. اما پس از خلع ید رضاشاه در سال 1941، جلسات سخنرانی به مدرسه فیضیه بازگشت و بلافاصله محبوبیت سابق خود را به دست آورد. توانایی خطاب به مخاطبان زیاد، و نه فقط همکاران خود در حوزه علمیه، که امام خمینی برای اولین بار در این سخنرانی‌های اخلاقی نشان داد، نقش مهمی در مبارزات سیاسی او در سال‌های بعد داشت.

امام خمینی در حین سخنرانی اخلاقی برای مخاطبان کثیر و متنوع، به تدریس متون مهم عرفان، از جمله باب نفس از اسفار الاربعه ملاصدرا (متوفی 1050/1640) پرداخت. ) و شرح المنظومه سبزواری، به گروه کوچکی از علمای جوان، از جمله مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری، که قرار بود دو نفر از همدستان اصلی او در نهضت انقلابی شوند که امام سی سال بعد به راه انداخت. .

و اما نوشته‌های اولیه امام نیز نشان می‌دهد که علاقه اصلی ایشان در سال‌های اولیه حضور در قم، عرفان بوده است. برای مثال، در سال 1928 شرح دعای السحار را که شرح مفصلی بر دعاهای امام محمد باقر در ماه رمضان می‌خواند، تکمیل کرد. در این متن نیز مانند همه آثار امام خمینی در عرفان، استناد به اصطلاحات ابن عربی فراوان است. دو سال بعد مصباح الهدایة الخلافة و الولایة را که رساله ای منظم و متراکم در موضوعات اصلی عرفان بود، به پایان رساند. محصول دیگر آن سالهای تمرکز بر عرفان، سلسله لغات بر تفسیر قیصری الفصوص بود.

امام در شرح حال کوتاهی که برای یک مجلد در سال 1934 شمسی نوشته شده است، بیان می کند که بیشتر عمر خود را صرف مطالعه و تدریس آثار ملاصدرا کرده است و سال ها نزد شاه آبادی عرفان خوانده است و ایشان در آن زمان بوده اند. در ادامه دروس فقه که توسط آیت الله حائری برگزار شد.

دنباله این سخنان حاکی از آن است که تحصیل فقه در آن زمان هنوز جزو علایق ثانوی او بوده است. اوضاع به زودی تغییر می کرد، اما برای امام عرفان هرگز صرفاً موضوع مطالعه، تدریس و تولید ادبی نبود. این همیشه بخشی جدایی ناپذیر از شخصیت فکری و معنوی او باقی ماند و به همین ترتیب بسیاری از فعالیت‌های خاص سیاسی او در سال‌های بعد را با اثری غیرقابل انکار گنوسی القا کرد.

در دهه XNUMX امام در هیچ فعالیت سیاسی آشکاری شرکت نداشت. او همواره بر این باور بود که رهبری فعالیت های سیاسی باید در دست علمای برجسته دینی باشد، اما همچنان خود را ملزم به پذیرش تصمیم حایری برای حفظ انفعال نسبی نسبت به اقدامات رضاشاه علیه سنت ها و سنت های اسلامی می دید. فرهنگ در ایران

با این حال، از آنجایی که او هنوز یک شخصیت کوچک در حوزه علمیه قم بود، مطمئناً خود را در موقعیتی نمی دید که بتواند افکار عمومی را در مقیاس ملی بسیج کند. با این حال، او ارتباط خود را با آن معدود علمایی که جرأت داشتند آشکارا با شاه مبارزه کنند، حفظ کرد: نه تنها شاه آبادی، بلکه مردانی مانند حاجی نورالله اصفهانی، میرزا صادق آقا تبریزی، آقازاده کفایی و سید حسن مدرس. امام خمینی، حتی اگر به صورت کنایه، موضع خود را در قبال رژیم پهلوی که از نظر ایشان ظلم ستیزی و دشمنی با دین بود، در اشعاری که به صورت خصوصی منتشر می کرد، بیان می کرد.

امام برای اولین بار در اعلامیه ای در تاریخ 15 اردیبهشت 1323 (4 اردیبهشت 1944) به سمت علنی سیاسی برگزیده شد و در آن خواستار اقدام برای رهایی مسلمانان ایران و سراسر جهان اسلام از ظلم و ستم قدرت های خارجی و داخلی آنها شد. همدستان امام با ذکر قرآن شروع کرد:

«بگو: فقط به یک چیز توصیّه می‌کنم: جفت و به تنهایی برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید». (34:46)

همین آیه باب بیداری (باب الیقظه) را در همان ابتدای کتاب منازل السائرین انصاری باز می کند، کتاب راهنمای سیر معنوی که اولین بار توسط شاه آبادی به امام آموزش داده شد. با این حال، تعبیر امام از «قیام» هم بار معنوی و هم سیاسی دارد، اعم از فردی و جمعی، شورشی علیه سستی موجود در درون و فساد موجود در جامعه.

همین روحیه قیام همه جانبه در اولین اثر امام که برای انتشار در نظر گرفته شده است، کشف الاسرار (تهران، 1324/1945) اسرار آشکار شده، رسوخ می کند. او ادعا می کند که کتاب را در چهل و هشت روز به پایان رسانده است، به دلیل یک اضطرار، و این واقعیت که حجم آن نیاز خاصی را برآورده می کند، این واقعیت را نشان می دهد که در سال اول دو بار چاپ شده است. هدف اصلی کتاب که از عنوان آن نیز قابل استنباط است، رد آنچه علی اکبر حکمی زاده در اسرار هزارساله خود تأیید کرده بود، کتابی که خواستار اصلاح اسلام شیعی. حملات مشابهی علیه سنت شیعه در همان دوره توسط شریعت سنگلجی (متوفی 1944)، از ستایشگران وهابیت، علیرغم خصومت آشکار با اسلام شیعه که مشخصه آن فرقه است، و توسط احمد کسروی (متوفی 1946) انجام شد. به اندازه یک مورخ صلاحیت دارد و به اندازه یک متفکر متوسط.

ادعای امام نسبت به جنبه‌هایی از سیره شیعیان مانند مراسم عزاداری ماه محرم، زیارت قبور ائمه اطهار (ع) و ذکر مناجات‌های ائمه(ع) پاسخی بود به انتقادات وارده از سوی امام. سه شخصیت فوق الذکر امام خمینی این حملات علیه سنت را با سیاست های ضد دینی رضاشاه مرتبط دانست و از رژیم پهلوی به دلیل تخریب اخلاق عمومی به شدت انتقاد کرد.

با این حال، او از دعوت به لغو سلطنت دست برداشت، بلکه پیشنهاد کرد که مجمعی از مجتهدین واجد شرایط می‌تواند «پادشاهی عادل را تعیین کند که قوانین خدا را زیر پا نمی‌گذارد، با تخلفات و ظلم مبارزه می‌کند، و علیه اموال عمل نمی‌کند. جان و ناموس مردم»21.

حتی این مشروعیت مشروط سلطنت «تا استقرار نظام حکومتی بهتر» ادامه خواهد داشت. تردیدی نیست که «بهترین نظام» که امام خمینی در سال 23 پیش بینی کرده بود، ولایت فقیه بود که به عنوان رکن اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1944 تأسیس شد.

هنگامی که شیخ عبدالکریم حائری در سال 1936 درگذشت، نظارت بر نهادهای مذهبی قم مشترکاً بر عهده آیت الله خوانساری، صدر و حجت بود. با این حال، احساس کمبود درک شد. زمانی که آیت الله ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید پیشرو زمان خود که در سال 24 در نجف سکونت داشت، در سال 1946 از دنیا رفت، نیاز به یک رهبر واحد برای همه مسلمانان شیعه بیش از پیش احساس شد و جست و جوها آغاز شد. برای یک فرد مجرد که قادر به انجام وظایف و وظایف حایری و اصفهانی بود آغاز شد.

آیت الله بروجردی که در آن زمان در همدان سکونت داشت، مناسب ترین نقش برای این نقش تلقی شد. به نظر می رسد امام خمینی نقش مهمی در ترغیب ایشان به سفر به قم داشته است. امام بدون شک تا حدودی تحت تأثیر این امید قرار گرفت که بروجردی در برابر شاه محمدرضا، دومین حاکم خاندان پهلوی، موضعی محکم اتخاذ کند. این امید باید تا حد زیادی محقق نشده باشد. امام خمینی در فروردین 1949 از مذاکره بروجردی با دولت در خصوص اصلاحات احتمالی قانون اساسی در دستور کار آن زمان مطلع شد و در نامه ای نگرانی خود را از عواقب احتمالی آن اعلام کرد.

در سال 1955 کمپین سراسری علیه فرقه بهائیت به راه افتاد که امام برای جلب حمایت بروجردی تلاش کرد، اما موفقیت چندانی نداشت. در مورد شخصیت‌های مذهبی مبارز در صحنه سیاسی آن زمان، به‌ویژه آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی و نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، امام تنها روابط پراکنده و بی‌نتیجه‌ای با آنها داشت.

اکراهی که امام خمینی نسبت به دخالت مستقیم سیاسی در این دوره نشان دادند، احتمالاً ناشی از این عقیده بود که هر جنبشی که برای تغییر ریشه ای مبارزه می کند، باید توسط بالاترین سلسله مراتب دستگاه دینی رهبری شود. علاوه بر این، تأثیرگذارترین چهره در صحنه سیاسی شلوغ و آشفته آن زمان، یک ناسیونالیست سکولار، دکتر محمد مصدق بود.

از این رو، امام خمینی در سال‌هایی که قم تحت رهبری بروجردی بود، بر تدریس فقه و جمع‌آوری شاگردانی که بعدها در نهضت پایان رژیم پهلوی یاران او خواهند بود، متمرکز شد: نه فقط مطهری. و منتظری و همچنین مردان جوانتری مانند محمد جواد باهنر و علی اکبر هاشمی رفسنجانی. او در سال 1946 با استفاده از باب ادله عقلیه جلد دوم کفایة الاصول به عنوان مبنا به تدریس اصول فقه در سطح خوارج پرداخت. .

درس او که در ابتدا بیش از XNUMX طلبه شرکت نمی‌کردند، در قم به قدری متداول شد که وقتی برای سومین بار برگزار شد، پانصد نفر حضور داشتند. به شهادت حاضران، تفاوت آن با دیگر دروس مشابهی که در قم با همین موضوع برگزار می‌شد، به دلیل روحیه انتقادی که امام می‌توانست در شاگردان خود بیفزاید و شایستگی امام خمینی (ره) می‌دانست. فقه را به همه ابعاد دیگر اسلام - اخلاقی، عرفانی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی پیوند دهد.

سالهای مبارزه سیاسی و تبعید (1962-1978)

تأکید بر فعالیت امام با درگذشت بروجردی در 31 اسفند 1961 تغییر کرد، زیرا امام به عنوان یکی از جانشینان رهبری آن مرحوم ظهور کردند. این تصدیق او را انتشار برخی از تألیفاتش در فقه و به ویژه کتاب راهنمای اصول دینی با عنوان مانند سایر آثار مشابه «تعزیه المسائل» گواهی می دهد. او به زودی توسط تعداد زیادی از شیعیان ایرانی به عنوان مرجع تقلید پذیرفته شد. با این حال، نقش اصلی او این بود که بسیار فراتر از نقش سنتی مرجع تقلید باشد و در تاریخ علمای شیعه به یک نقش منحصر به فرد فراگیر دست یابد.

این امر بلافاصله پس از مرگ بروجردی آشکار شد، زمانی که شاه محمدرضا که پس از کودتای سازماندهی شده توسط سیا در اوت 1953 در قدرت خود مطمئن بود، طیف وسیعی از اقدامات را برای سرکوب هر منبع مخالف، اعم از بالقوه یا بالقوه، به راه انداخت. ایران را به صورت دائمی در برنامه های سلطه استراتژیک و اقتصادی آمریکا قرار دهد. در پاییز 1962، دولت قانون انتخاباتی جدیدی را برای شوراهای محلی و استانی ابلاغ کرد که بر اساس آن، التزام به سوگند بر قرآن برای منتخبان جدید لغو شد.

امام خمینی (ره) که این امر را طرحی برای نفوذ بهائیان در زندگی عمومی می دانست، تلگرافی به شاه و نخست وزیر مستقر فرستاد و به آنها هشدار داد که از نقض قانون اسلام و قانون اساسی 1907 ایران دست بردارند و به آنها هشدار داد که در غیر این صورت علما یک کمپین اعتراضی سخت را رهبری خواهند کرد. امام با امتناع از مصالحه، هفت هفته پس از ابلاغ قانون انتخابات را مجبور به عقب نشینی کرد. این نتیجه باعث شد که او به عنوان صدای اصلی مخالفت با شاه در صحنه سیاسی ظاهر شود.

فرصت رویارویی جدی تر دیری نپایید. در ژانویه 1963، شاه برنامه شش ماده‌ای از اصلاحات را اعلام کرد که او آن را «انقلاب سفید» نامید. امام خميني با تشكيل جلسه اي از همكاران خود در قم به آنها اشاره كرد كه ضرورت مخالفت با نقشه هاي شاه تا چه حد مبرم است، اما آنها در ابتدا مردد بودند. آیت الله کمالوند را به عنوان نماینده خود نزد شاه فرستادند تا نیت او را بفهمند.

اگرچه شاه هیچ قصدی برای کنار گذاشتن این لایحه یا مصالحه نشان نداد، اما این امر باعث شد که امام خمینی فشار بیشتری بر دیگر علمای بزرگ قم وارد کند تا آنها را متقاعد کند که همه پرسی را که شاه به قصد جلب رضایت مردم دعوت کرده بود، تحریم کنند. برای انقلاب سفیدش امام خمینی نیز به نوبه خود در 22 دی 1963 بیانیه ای محکم در محکومیت شاه و نقشه های او صادر کردند. شاید به فکر تقلید از پدرش که در سال 1928 در رأس یک ستون مسلح برای ارعاب برخی از علمای صراحتا به قم رفته بود، دو روز بعد به قم رسید. همه بزرگان شهر او را بایکوت کردند و سخنرانی کرد و در آن به شدت به کل طبقه علما حمله کرد.

رفراندوم در 26 دی ماه برگزار شد و حضور کم مردم گواهی بر اعتماد روزافزون مردم ایران به رهنمودهای امام خمینی بود. امام با تنظیم بیانیه ای که به امضای هشت تن از بزرگان فرزانه دیگر نیز رسیده بود، به کار خود در تقبیح برنامه های شاه ادامه داد.

موارد متعددی را که شاه قانون اساسی را زیر پا گذاشته بود، برشمرد، فساد اخلاقی کشور را محکوم کرد و شاه را به تسلیم کامل در برابر آمریکا و اسرائیل متهم کرد. من راه حل را در برکناری این حکومت ظالم می بینم که دستورات اسلام را زیر پا گذاشته و قانون اساسی را زیر پا گذاشته است. باید دولت مومن به اسلام و دلسوز ملت ایران جایگزین آن شود.» وی همچنین در اعتراض به سیاست دولت فرمان لغو جشن‌های نوروزی سال 25 مطابق با 1342 اسفند 21 را صادر کرد.

فردای آن روز چتربازان به مدرسه فیضیه قم، محل سخنرانی امام رسیدند. آنها چندین دانشجو را کشتند، بسیاری دیگر را کتک زدند و دستگیر کردند و ساختمان را غارت کردند. امام رام نشدنی به حملات خود علیه نظام ادامه داد.

او در اول آوریل سکوت مداوم برخی علمای غیرسیاسی را «معادل همکاری با رژیم طاغوتی» محکوم کرد و روز بعد بی طرفی سیاسی را در پوشش تقیه حرام (ممنوع) اعلام کرد. هنگامی که شاه فرستادگان خود را به خانه علمای قم فرستاد تا آنان را به تخریب خانه‌هایشان تهدید کند، امام به شدت از شاه با عنوان «مردک (مردک)» یاد کرد.

او در 3 آوریل 1963، چهار روز پس از حمله به مدرسه فیضیه، دولت ایران را مصمم به ریشه کن کردن اسلام به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل و خود را مصمم به مبارزه با آن توصیف کرد.

حدود دو ماه بعد، این درگیری منجر به شورش شد. آغاز ماه محرم که همواره دوران اوج آگاهی و حساسیت دینی بوده است، در تهران با حمل پرتره های امام و تقبیح شاه در مقابل کاخ خود در تهران افتتاح شد. بعد از ظهر روز عاشورا (3 خرداد 1963) امام خميني در مدرسه فيضيه سخنراني كرد و در آن شباهتي بين خليفه اموي يزيد و شاه ترسيم كرد و به شاه هشدار داد كه اگر تغيير نكند. خط سیاسی او روزی فرا رسد که مردم از خروجش از کشور تشکر کنند27.

این هشدار فوق‌العاده پیش‌بینی‌کننده بود، زیرا در 16 ژانویه 1979 شاه واقعاً در میان صحنه‌های شادی مردمی مجبور به ترک ایران شد. تأثیر فوری سخنان امام اما دستگیری دو روز بعد در ساعت سه بامداد توسط گروهی از کماندوها بود که به سرعت ایشان را به زندان قصر تهران منتقل کردند.

سحرگاه ۱۴ خرداد، خبر دستگیری او ابتدا در قم و سپس در شهرهای دیگر پیچید. در قم، تهران، شیراز، مشهد و ورامین توده‌های تظاهرکنندگان خشمگین با تانک مواجه شدند و بی‌رحمانه سلاخی شدند. احیای کامل نظم عمومی کمتر از شش روز نیاز داشت. قیام 5 خرداد 15 (روز آغاز آن در تقویم ایران) نقطه عطفی در تاریخ ایران است. از آن لحظه به بعد، ماهیت سرکوبگر و دیکتاتوری رژیم شاه که با حمایت قاطع آمریکا تقویت شده بود، پیوسته تشدید شد و در عین حال، اعتبار امام خمینی (ره) که تنها شخصیت مهم ـ چه در عرصه سکولار ـ به شمار می رفت، افزایش یافت. سطح نسبت به دینی که بتواند آن را به چالش بکشد.

استکباری که در سیاست شاه تجسم یافته بود، بسیاری از علما را وادار کرد که از سکوت خود دست بردارند و خود را با اهداف رادیکال تعیین شده توسط امام همسو کنند. بنابراین جنبش پانزده خرداد را می توان مقدمه انقلاب اسلامی 15-1978 دانست. اهداف این انقلاب و رهبری آن از قبل مشخص شده بود.

امام خمینی (ره) پس از نوزده روز در زندان قصر، ابتدا به پایگاه نظامی در عشرت آباد و سپس به منزلی در محله داودیه تهران منتقل شد و در آنجا تحت مراقبت شدید قرار گرفت. علیرغم قتل‌عام‌هایی که در جریان قیام رخ داد، تظاهرات گسترده‌ای برای آزادی او در تهران و شهرستان‌ها برگزار شد و برخی از همکارانش برای حمایت از این مطالبه از قم به پایتخت رفتند. با این حال، او تا 7 آوریل 1964 آزاد نشد، زیرا معتقد بود که زندان عقاید او را ضعیف کرده است و جنبشی که او رهبری می کند آرام آرام آرام خواهد گرفت.

امام خمینی سه روز پس از آزادی و بازگشت به قم، با تکذیب شایعات منتشر شده از سوی مراجع مبنی بر توافق ایشان با رژیم شاه، هرگونه توهم در این زمینه را برطرف کرد. برعکس اعلام کرد که حرکتی که از 15 خرداد آغاز شده بود ادامه خواهد داشت. رژیم با آگاهی از تداوم اختلاف رویکرد امام و برخی از علمای بزرگ دینی، با دامن زدن به مخالفت در قم سعی در بدنامی بیشتر ایشان داشت. حتی چنین تلاش هایی با موفقیت همراه نبود، زیرا در اوایل ژوئن 1964 همه علمای برجسته اعلامیه هایی را برای بزرگداشت اولین سالگرد قیام 15 خرداد امضا کردند.

رژیم شاه علیرغم ناکامی در به حاشیه راندن یا ساکت کردن امام خمینی (ره) بر سیاست آمریکا خواهانه خود پافشاری کرد. در پاییز 1964 قراردادی با ایالات متحده منعقد کرد که به موجب آن برای کلیه پرسنل آمریکایی در ایران و وابستگان آنها مصونیت قانونی اعطا شد.

در این مناسبت امام آنچه را که احتمالاً تندترین سخنرانی ایشان در تمام مبارزات علیه شاه بود، ایراد کردند. یکی از نزدیکترین اصحاب ایشان، آیت الله محمد مفتح، نقل می کند که هرگز ایشان را اینقدر آشفته ندیده بود. امام این قرارداد را تسلیم حاکمیت و استقلال ایران و در ازای وام دویست میلیون دلاری که فقط به نفع شاه و یارانش می‌شد، تقبیح کرد و تمام کسانی را که در مجلس (مجلس) مجلس شورای اسلامی ایران) به آن رای مثبت داده بود. وی در پایان اظهار داشت که دولت تمام مشروعیت خود را از دست داده است28.

درست قبل از سحر 4 آبان 1964، یک یگان کماندویی مجدداً منزل امام را در قم محاصره کردند، ایشان را دستگیر کردند و این بار مستقیماً برای تبعید فوری به ترکیه به فرودگاه مهرآباد تهران بردند. تصمیم به اخراج او به جای دستگیری و زندان، بدون شک به این امید گرفته شد که پس از تبعید، امام از حافظه عمومی محو شود. از بین بردن فیزیکی آن خطر یک شورش غیرقابل کنترل را به همراه داشت. انتخاب ترکیه حاکی از همکاری این کشور و رژیم شاه در زمینه امنیت بود.

امام ابتدا در اتاق 514 Bulvar Palas Oteli در آنکارا، هتلی سطح متوسط ​​در پایتخت ترکیه، تحت نظارت مشترک ماموران امنیتی ایران و ترکیه اسکان داده شد. در 12 نوامبر از آنکارا به بورسا منتقل شد و یازده ماه دیگر در آنجا ماند.

اقامت در ترکیه خوشایند نبود. قانون محلی امام خمینی را از پوشیدن عمامه و لباس یک عالم اسلام منع می کرد، هویتی که در وجود ایشان وجود داشت. معدود عکس‌های موجود که او را سربرهنه نشان می‌دهند، همگی به دوره تبعید ترکیه برمی‌گردد.

اما در 3 دسامبر 1964 پسر بزرگش حاج مصطفی خمینی در بورسا به او پیوست. او همچنین اجازه داشت گاه از ایران بازدیدکنندگانی داشته باشد و کتابهای مختلف فقهی نیز در اختیار او قرار گرفت. او از اقامت اجباری خود در بورسا برای نگارش تحریر الوسیله، خلاصه ای دو جلدی در فقه استفاده کرد. مهم و متمایز فتواهای موجود در این مجلدات31 است که تحت عنوان الامر بی معروف و النهی عن المنکر32 و دیفا33 گردآوری شده است.

به عنوان مثال، امام چنین می فرماید: «اگر بیم آن می رود که تسلط سیاسی و اقتصادی (بیگانگان) بر سرزمینی اسلامی منجر به بردگی و تضعیف مسلمانان شود، باید با ابزارهای مناسب از جمله مقاومت منفعلانه این سلطه را دفع کرد. تحریم کالاهای خارجی، کنارگذاشتن کلیه قراردادها و هرگونه ارتباط با بیگانگان مورد نظر. به همین ترتیب، «اگر خبر حمله خارجی قریب الوقوع به یکی از کشورهای اسلامی برسد، بر عهده هر کشور اسلامی است که به هر وسیله ممکن آن را دفع کند. وظيفه‌اي مشابه در حقيقت بر عهده همه مسلمانان است»34.

امام خمینی در 5 شهریور 1965 ترکیه را ترک کرد و به نجف عراق رفت و سیزده سال را در آنجا سپری کرد. نجف به عنوان مرکز مطالعاتی و زیارتی سنتی شیعیان، مطمئناً محل تبعید ارجح و مناسب‌تر بود. همچنین پیش از این در انقلاب مشروطه 1906-1909 به عنوان سنگر مخالفان علما با سلطنت ایران عمل کرده بود. اما برای تسهیل امام نبود که شاه ترتیب انتقال ایشان به نجف را داد.

قبل از هر چیز، نگرانی دائمی در میان پیروان امام نسبت به اقامت اجباری امام در بورسا، به دور از محیط سنتی مدرسه شیعیان وجود داشت. با انتقال او به نجف، چنین اعتراضاتی برطرف می شد. همچنین امید می رفت که با حضور در نجف، شخصیت امام تحت الشعاع علمای معتبر مقیم آنجا، مانند آیت الله ابوالقاسم خویی (متوفی 1995) قرار گیرد و یا امام سعی در به چالش کشیدن داشته باشد. بیزاری آنها از فعالیت سیاسی و رویارویی با آنها در نهایت انرژی فرد را از بین می برد.

امام خمینی (ره) با احترام به آنها از این خطر مضاعف دوری کردند و در عین حال به اهدافی که قبل از خروج از ایران برای خود تعیین کرده بودند، ادامه دادند. دام دیگری که او از آن دوری کرد، همراهی با دولت عراق بود که هر از چند گاهی با رژیم شاه دچار اصطکاک می شد و می خواست از حضور امام در نجف برای اهداف خود استفاده کند. امام بلافاصله پس از ورود، فرصت مصاحبه در تلویزیون عراق را رد کرد و قاطعانه از دولت های متوالی عراق فاصله گرفت.

امام خمینی پس از اقامت در نجف به تدریس فقه در مدرسه شیخ مرتضی انصاری پرداخت. سخنرانی های او توسط دانشجویانی که نه تنها از ایران، بلکه از عراق، هند، پاکستان، افغانستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز آمده بودند، از نزدیک دنبال می شد. در واقع، هجرت دسته جمعی از قم و سایر مراکز آموزشی دینی ایران به نجف به امام پیشنهاد شد، اما ایشان از این اقدام انتقاد کردند که باعث خالی شدن جمعیت قم و تضعیف مرکز رهبری مذهبی آن می شد.

همچنین در مدرسه شیخ مرتضی انصاری بود که بین 21 ژانویه تا 8 فوریه 1970 سخنرانی های مشهوری را در مورد ولایت فقیه برگزار کرد، دکترین حکومتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مرحله اجرا در می آمد (متن این سخنرانی ها). اندکی پس از برگزاری آنها در نجف با عنوان ولایت فقیه یا حکمت اسلامی منتشر شد و اندکی پس از آن ترجمه عربی با اندکی اختصار منتشر شد.

این نظریه که می‌توان آن را به‌عنوان پیش‌فرض علمای واجد شرایط، درباره وظایف سیاسی و قضایی امام دوازدهم در دوران غیبت، خلاصه کرد، پیش از این در اولین اثرش، کشف الاسرار، به طور خلاصه وجود داشت. اکنون امام آن را پیامد فرضی و مسلم آموزه امامت شیعی معرفی می کند و در تأیید این مطلب به تمام متون مربوطه برگرفته از قرآن و روایات پیامبر و دوازده امام استناد و تحلیل می کند.

وی همچنین به شدت بر بلایی که بر ایران (و همچنین سایر کشورهای مسلمان) وارد شده بود، در کنار گذاشتن قانون و حکومت اسلامی و سپردن عرصه سیاسی به دشمنان اسلام تاکید می کند. وی در پایان برنامه تشکیل حکومت اسلامی را تشریح کرد و به ویژه بر مسئولیت علما برای غلبه بر نگرانی های ناچیز خود و خطاب به مردم بدون ترس تأکید کرد: «براندازی طاغوت وظیفه دقیق همه ماست. قدرت های سیاسی نامشروعی که امروز بر کل جهان اسلام حکومت می کنند»35.

متن سخنرانی‌های ولایت فقیه توسط زائرانی که امام را در نجف ملاقات کرده بودند و شهروندان عادی که به زیارت قبر حضرت علی (ع) رفته بودند، به ایران معرفی شد. از همین کانال ها، نامه ها و اعلامیه های متعددی که امام در مورد اتفاقات سال های طولانی تبعید در کشورش می گذشت، به ایران مخابره می کردند.

اولین مورد از این اسناد، نامه ای به علمای ایران که در آن به آنها اطمینان داده بود که سقوط رژیم شاه قریب الوقوع است، مورخ 16 فروردین 1967 است. در همان روز او همچنین نامه ای به نخست وزیر امیر عباس هویدا نوشت و او را متهم کرد. اداره "رژیم ترور و دزدی"36. با شروع جنگ شش روزه در خرداد 1967، امام با صدور بیانیه ای هرگونه معامله با اسرائیل و خرید و فروش کالاهای اسرائیلی را ممنوع کردند.

این بیانیه به طور گسترده و آشکار در ایران منتشر شد که منجر به تفتیش مجدد منزل امام خمینی در قم و دستگیری فرزند دوم ایشان حاج سید احمد خمینی که در آن زمان در آنجا زندگی می کرد، شد. به همین مناسبت برخی از آثار منتشرنشده امام مفقود و یا از بین رفت. در این زمان بود که رژیم به فکر تبعید امام از عراق به هند بود، جایی که ارتباط با ایران از آنجا بسیار دشوارتر بود، اما این نقشه نقش بر آب شد.

از دیگر وقایعی که امام خمینی از نجف در مورد آن اظهار نظر کردند، جشن‌های پرحاشیه ۲۵۰۰ سالگی سلطنت ایران در مهر ۱۳۵۰ بود ("وظیفه مردم ایران است که از شرکت در این جشن‌های نامشروع خودداری کنند"). استقرار رسمی نظام سیاسی تک حزبی در ایران در فوریه 1971 (امام در فتوایی ماه بعد از پیوستن به حزب به نام حزب رستاخز منع کردند). و جایگزینی گاهشماری شاهنشاهی (شاهنشاهی) در همان ماه به جای تقویم شمسی بر اساس هجری1975 که تا آن لحظه به طور رسمی در ایران استفاده می شد.

به مناسبت برخی حوادث، امام به جای اعلامیه، فتواهای واقعی صادر کرد: مثلاً امام «قانون حمایت از خانواده» مصوب 1967 را با احکام اسلام ناسازگار دانستند و زن زناکار را زنانی تعریف کردند که می خواهند. پس از طلاق به موجب آن مجدداً ازدواج کرده بود38.

امام خمینی نیز در آن زمان باید با شرایط متغیر عراق دست و پنجه نرم می کرد. حزب بعث که اساساً با دین دشمنی داشت، در ژوئیه 1967 به قدرت رسیده بود و به زودی شروع به اعمال فشار بر علمای دینی عراق و ایران در نجف کرد. در سال 1971 عراق و ایران وارد یک جنگ پراکنده و اعلام نشده با یکدیگر شدند و رژیم عراق شروع به بیرون راندن ایرانیانی کرد که اجدادشان در برخی موارد برای چندین نسل در عراق زندگی می کردند. امام که تا آن زمان همواره از مقامات عراقی فاصله می‌گرفت، مستقیماً با بالاترین رده‌های حکومت عراق خطاب می‌کرد و اقدامات آنها را محکوم می‌کرد.

امام خمینی (ره) در واقع پیوسته و به شدت از ارتباطات بین امور ایران و جهان اسلام به طور عام و سرزمین های عربی به طور خاص آگاه بود. این آگاهی باعث شد که وی به مناسبت حج سال 1971 اعلامیه ای از نجف خطاب به همه مسلمانان جهان صادر کند و با تواتر و تأکید خاصی درباره مشکلاتی که اسرائیل برای جهان اسلام ایجاد کرده است، اظهار نظر کند.

توجه خاص امام به مسئله فلسطین باعث شد که در 27 اوت 1968 فتوایی صادر کند که در آن اجازه استفاده از پول جمع آوری شده برای مقاصد مذهبی (وجوه شرعی) برای حمایت از فعالیت های نوپای العاصفه را صادر کرد. شاخه مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین؛ این با پاسخ قانونی مشابه و دقیق تری که پس از دیدار با نمایندگان ساف در بغداد صادر شد، تأیید شد.

همین که اعلامیه ها و فتواهای امام خمینی (ره) در ایران حتی در مقیاس محدود پخش می شد، کافی بود تا نام ایشان در سال های تبعید فراموش نشود. به همان اندازه مهم، جنبش اپوزیسیون اسلامی شاه که در نتیجه قیام 15 خرداد به وجود آمد، علیرغم سرکوب وحشیانه ای که شاه بدون تردید به آن اجازه داده بود، به رشد خود ادامه داد. گروه ها و افراد متعددی به صراحت با امام بیعت کردند. مدت کوتاهی پس از تبعید او، شبکه ای به نام هیأت موتلفه اسلامی (اتحاد انجمن های اسلامی) راه اندازی شد که مقر آن در تهران بود اما در سراسر کشور شعبه داشت: «ایران.

اعضای فعال آن بسیاری از کسانی بودند که در قم زیر نظر امام درس خوانده بودند و بعد از انقلاب مناصب مهمی را به عهده گرفتند. مردانی مانند هاشمی رفسنجانی و جواد باهنر. در ژانویه 1965، چهار تن از اعضای اتحاد، حسنعلی منصور، نخست وزیری را که دستور تبعید امام را صادر کرده بود، کشتند.

تا زمانی که امام خمینی (ره) در تبعید بودند، هیچ کس به طور رسمی یا مخفیانه مجاز به نمایندگی از ایشان در ایران نبود.

با این وجود، علمای متنفذی چون آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله سید محمد حسین بهشتی (شهادت ۱۳۶۰) و آیت‌الله حسینعلی منتظری مستقیم و غیرمستقیم با ایشان ارتباط داشتند و از طرف ایشان در مسائل مهم صحبت می‌کردند. مانند همتایان جوان‌تر خود در اتحاد، هر سه نقش مهمی در طول انقلاب و در سال‌های پس از آن داشتند.

تداوم رشد نهضت اسلامی در دوران تبعید امام خمینی (ره) را نباید صرفاً ناشی از تأثیر ماندگار ایشان یا فعالیت علما مطابق با ایشان دانست. همچنین سخنرانی‌ها و کتاب‌های علی شریعتی (متوفی 1977)، روشنفکر تحصیل‌کرده دانشگاهی که درک و ارائه‌اش از اسلام تحت تأثیر ایدئولوژی‌های غربی، از جمله مارکسیسم، تا حدی قرار گرفته بود که بسیاری از علما معتقد بودند که به‌طور خطرناکی با هم ترکیب می‌شد، مهم بود.

وقتی از امام خواسته شد که نظریات شریعتی را چه از جانب مدافعان و چه از طرف مخالفان بیان کند، ایشان با احتیاط از بیان قطعی خودداری کردند تا در نهضت اسلامی شکافی ایجاد نشود. رژیم شاه می توانست سود ببرد.

بارزترین نشانه محبوبیت پایدار امام خمینی (ره) در سالهای منتهی به انقلاب، به ویژه در قلب تشکیلات دینی قم، در خرداد 1975 و در سالگرد قیام 15 خرداد رخ داد. طلاب مدرسه فیضیه در داخل مدرسه تظاهرات کردند و جمعیتی از هواداران در بیرون تجمع کردند.

هر دو تظاهرات به مدت سه روز ادامه یافت تا اینکه از زمین توسط کماندوها و از هوا توسط هلیکوپترهای نظامی مورد حمله قرار گرفتند و تعداد زیادی کشته شدند. امام در پیامی واکنش نشان دادند و اعلام کردند که وقایع قم و دیگر ناآرامی‌هایی که در جاهای دیگر رخ داد، نشانه‌ی امیدی است که «آزادی و رهایی از قید امپریالیسم» اکنون در دست است. در واقع دو سال و نیم بعد انقلاب شروع شد.

انقلاب اسلامی (1978-1979)

زنجیره حوادثی که در بهمن 1979 با سرنگونی رژیم پهلوی و با تأسیس جمهوری اسلامی پایان یافت، با رحلت حاج سید مصطفی خمینی آغاز شد که در 23 مهر 1977 در نجف به شکلی غیرمنتظره و مرموز رخ داد. بسیاری مسئولیت این حادثه را به عهده ساواک، سرویس های مخفی ایران گذاشتند و تظاهرات اعتراضی در قم، تهران، یزد، مشهد، شیراز و تبریز برگزار شد. امام خميني (ره) نيز با جدايي هميشگي خود در برابر خسارات شخصي، مرگ فرزندش را از «الطاف الخافيه» توصيف كرد و مسلمانان ايران را به قاطعيت و اطمينان دعوت كرد.

احترامی که امام خمینی (ره) از آن برخوردار بود و عزم انعطاف ناپذیری که رژیم در تلاش برای تضعیف آن به هر وسیله ای از خود نشان داد، دوباره در 7 دی 1978 با انتشار مقاله ای در روزنامه نیمه رسمی اطلاعات که با الفاظی به شدت خام به ایشان حمله می کرد، نمایان شد. او را به عنوان یک خائن نشان می دهد که با دشمنان خارجی کشور همکاری می کند.

روز بعد تظاهرات خشمگینی در قم به وقوع پیوست که توسط نیروهای امنیتی با خونریزی گسترده سرکوب شد. این اولین مورد از سلسله رویارویی های مردمی بود که با شدت گرفتن در سال 1978، به زودی به یک جنبش انقلابی گسترده تبدیل شد که هدف آن سرنگونی رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی بود.

یاد و خاطره شهدای قم چهل روز بعد با تظاهرات و تعطیلی مغازه ها در تمام شهرهای بزرگ ایران برگزار شد. ناآرامی های تبریز به ویژه جدی بود و تنها پس از کشته شدن بیش از صد نفر توسط ارتش شاه پایان یافت. 29 مارس، چهلمین روز پس از کشتار تبریز، با دور دیگری از تظاهرات در حدود پنجاه و پنج شهر مشخص شد. شدیدترین حوادث این بار در یزد رخ داد که نیروهای امنیتی به سمت جمعیتی از مردم در مسجد جامع تیراندازی کردند. در ابتدای اردیبهشت بدترین دوره خشونت در تهران رخ داد. برای اولین بار از سال 1963، خیابان ها توسط ستون های خودروهای زرهی که تلاش می کردند انقلاب را مهار کنند، اشغال شد.

در ژوئن، صرفاً از روی محاسبات سیاسی، شاه یک سری امتیازات سطحی به نیروهای سیاسی مخالف خود داد - مانند لغو «تقویم شاهنشاهی» - اما سرکوب را نیز ادامه داد. هنگامی که دولت در 17 اوت کنترل اصفهان را از دست داد، ارتش به شهر حمله کرد و صدها تظاهرکننده غیرمسلح را کشت. دو روز بعد، XNUMX نفر در یکی از سینماهای آبادان زنده زنده در پشت درهای قفل شده سوزانده شدند که دولت مسئول آن بود.

در روز عید فطر (جشنی که ماه رمضان را به پایان می‌رساند) که در 4 سپتامبر همان سال بود، در تمام شهرهای بزرگ تردد برپا بود. تخمین زده می شود که در مجموع چهار میلیون تظاهرکننده شرکت کرده باشند. الغای سلطنت و استقرار حکومت اسلامی به ریاست امام خمینی (ره) فریاد زدند. شاه در مواجهه با واقعیت انقلاب قریب الوقوع، حکومت نظامی را صادر کرد و تظاهرات بیشتر را ممنوع کرد.

در 9 شهریور، جمعیتی که در میدان زهلای تهران (که متعاقباً به میدان شهدا تغییر نام داد) تجمع کرده بودند، مورد حمله ارتشی قرار گرفتند که تمام راه‌های خروجی میدان را مسدود کرده بود و فقط در اینجا حدود دو هزار نفر. مردم کشته شدند. دو هزار نفر دیگر در مناطق دیگر تهران توسط هلیکوپترهای نظامی تدارکاتی آمریکا که در ارتفاع پایین شناور بودند کشته شدند. این روز قتل عام که به «جمعه سیاه» معروف است، نقطه بی بازگشتی بود. خون زیادی برای شاه ریخته شده بود که امیدی به زنده ماندن نداشت و خود ارتش نیز از اطاعت از دستورات برای انجام قتل عام خسته شده بود.

در زمان وقوع این حوادث در ایران، امام خمینی یک سلسله پیام‌ها و سخنرانی‌ها را ایراد کرد که نه تنها به صورت چاپی، بلکه در نوارهای ضبط شده نیز به سرزمین مادری خود رسید. صدای او شنیده می شد که به مردم به خاطر فداکاری هایی که متحمل شده بودند تبریک می گفت، صراحتاً شاه را به عنوان یک جنایتکار سرسخت معرفی می کرد و بر مسئولیت ایالات متحده در قتل عام و سرکوب تأکید می کرد (از قضا رئیس جمهور ایالات متحده کارتر برای عید نوروز 1978 به تهران سفر کرده بود و شاه را ستایش کرده بود. برای ایجاد "جزیره ثبات در یکی از آشفته ترین مناطق جهان")42.

در حالی که هر ظاهری از ثبات محو شد، ایالات متحده به حمایت نظامی و سیاسی از شاه ادامه داد و هیچ چیز را در رفتار خود تغییر نداد مگر برای برخی تردیدهای سطحی. مهمتر از آن، امام فهمیده بود که یک مقطع منحصر به فرد در تاریخ ایران در حال رخ دادن است: لحظه ای واقعاً انقلابی که اگر از بین برود، بازسازی آن غیرممکن است. از این رو او نسبت به هرگونه گرایش به سازش و فریب ژست‌های آشتی پراکنده که از سوی شاه سرچشمه می‌گیرد هشدار داد.

از این رو، به مناسبت عید فطر، پس از عبور موکب‌های عظیم از تهران به ظاهر آرام، چنین اعلام کرد: «مردم شریف ایران! به حرکت خود ادامه دهید و حتی یک لحظه تزلزل نکنید. من می دانم که شما نمی خواهید! هیچ کس فکر نکند که بعد از ماه مبارک رمضان وظایفی که خداوند بر عهده او گذاشته تغییر کرده است. این تظاهراتی که ظلم را از بین می برد و آرمان اسلام را پیش می برد، نوعی از عبادت است که تنها محدود به ماه ها یا روزهای خاصی نمی شود، زیرا هدف آنها نجات کشور، برقراری عدل اسلامی و ایجاد حکومت الهی بر اساس آن است. عدالت»43.

در یکی از بسیاری از محاسبات اشتباهی که نشان دهنده تلاش وی برای نابودی انقلاب بود، شاه تصمیم گرفت امام خمینی (ره) را از عراق تبعید کند، بدون شک با این اعتقاد که زمانی که از مکان معتبر نجف و مجاورت آن با ایران بیرون می‌رفتند، می‌شد. تا حدودی ساکت شد موافقت دولت عراق در نیویورک در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق حاصل شد و ارتش در 24 شهریور 1978 منزل امام را در نجف محاصره کرد.

به او اطلاع دادند که اقامتش در عراق با بازنشستگی او از فعالیت سیاسی مرتبط است، شرطی که آنها می‌دانستند که او با خیال راحت از این کار امتناع خواهد کرد. امام در 3 مهر از عراق به کویت رفتند، اما در مرز طرد شدند. پس از اندکی تردید و پس از آنکه سوریه، لبنان و الجزایر را مقاصد احتمالی دانستند، امام خمینی (ره) به توصیه فرزند دوم خود حاج سید احمد خمینی که در همین حین به ایشان پیوسته بود، عازم پاریس شد. امام روزی در پاریس در حومه نوفل لو شاتو و در خانه ای که تبعیدیان ایرانی در فرانسه برای او اجاره کرده بودند، اقامتگاهی یافت.

امام خمینی (ره) بی شک زندگی در یک کشور غیر اسلامی را غیرقابل تحمل می دانست و در بیانیه ای که نوفل لو شاتو در 11 اکتبر 1978، چهل و هشت روز پس از کشتار جمعه سیاه منتشر کرد، قصد خود را برای حرکت اعلام کرد. به هر کشور اسلامی که آزادی بیان او را تضمین کرده باشد

آن تضمین محقق نشد. از سوی دیگر، خروج اجباری او از نجف، خشم مردمی را در ایران بیش از هر زمان دیگری افزایش داد. رژیم شاه بود که در این حرکت شکست خورد. ارتباط تلفنی با تهران از پاریس آسان‌تر از نجف بود، زیرا شاه می‌خواست ایران از هر طریق ممکن به جهان غرب متصل شود و بنابراین پیام‌ها و دستورالعمل‌هایی که امام ابلاغ می‌کرد می‌توانست جانشینی بی‌وقفه‌ای را از سوی شاه انجام دهد. مقر متواضعانه ای که او در خانه ای کوچک روبروی خانه ای که در آن زندگی می کرد ایجاد کرده بود. علاوه بر این، روزنامه نگاران از سراسر جهان به فرانسه سفر کردند و به زودی تصویر و سخنان امام در رسانه های گروهی جهان حضوری روزمره پیدا کرد.

در همین حال، در ایران، شاه به طور مستمر در حال تغییر دولت خود بود. نخست، شریف امامی را به نخست وزیری منصوب کرد، فردی که به نزدیک بودن به عناصر محافظه کارتر در میان علما شهرت داشت. سپس در 6 آبان، حکومت نظامی را به فرماندهی سرلشکر غلامرضا ازهاری تشکیل داد، اقدامی که صراحتاً توسط ایالات متحده به آن تاکید شده بود. این گونه مانورهای سیاسی تأثیری در پیشرفت انقلاب نداشت.

امام در 23 آبان، یک هفته مانده به شروع ماه محرم، بیانیه ای صادر کردند و در آن این ماه را به شمشیر الهی در دستان رزمندگان اسلام، بزرگان دینی، فدائیان محترم و همه تشبیه کردند. یاران امام حسین سیدالشهدا(ع)». او ادامه داد: «آنها باید از آن نهایت استفاده را ببرند. با توکل به قدرت خداوند باید ریشه های باقی مانده این درخت ظلم و خیانت را قطع کنند. حکومت نظامی خلاف شرع بود و مخالفت با آن وظیفه شرعی بود.

با شروع ماه محرم تظاهرات گسترده خیابانی در سراسر ایران برگزار شد. هزاران نفر کفن سفید پوشیدند و با این علامت نشان دادند که آماده شهادت هستند و به دلیل رعایت نکردن منع رفت و آمد شبانه کشته شدند. در نهم محرم، یک میلیون نفر در تهران راهپیمایی کردند و خواستار پایان سلطنت شدند و فردای آن روز، روز عاشورا، بیش از دو میلیون تظاهرکننده در هفده نقطه با تحسین اعلامیه ای را تصویب کردند که مهمترین آن تشکیل مجلس شورای اسلامی بود. حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی.

ارتش به کشتار ادامه داد، اما نظم و انضباط نظامی متزلزل شد و انقلاب نیز به لطف اعلام اعتصاب سراسری در 18 دسامبر، ابعاد اقتصادی پیدا کرد. شاه با متزلزل شدن رژیم خود، سعی کرد سیاستمداران سکولار و لیبرال- ناسیونالیست را درگیر کند تا از تشکیل حکومت اسلامی جلوگیری کند.

در 3 ژانویه 1979، شاهپور بختیار از جبهه ملی (جبهه ملی) به عنوان نخست وزیر جایگزین ژنرال ازهاری شد. برنامه‌هایی در نظر گرفته شد تا به شاه اجازه دهند از کشور فرار کند، زیرا تصور می‌شد غیبت موقتی است. در 12 ژانویه، تشکیل یک «شورای سلطنت» XNUMX نفره به ریاست یکی از جلال الدین تهرانی که اعتبار دینی اش اعلام شده بود، اعلام شد که قصد داشتند در زمان غیبت شاه، جای شاه را بگیرند. هیچ کدام از این مانورها امام را از هدفش که حالا هر روز نزدیکتر می شد منحرف نکرد.

یک روز پس از تشکیل «شورای سلطنت»، او از نوفل لو شاتو تشکیل شورای انقلاب اسلامی (شورای انقلاب اسلامی) را اعلام کرد، نهادی که وظیفه تشکیل دولت انتقالی را برای جایگزینی آن برعهده دارد. مدیریت بختیار در 16 ژانویه، در میان صحنه‌های شادی مردمی، شاه برای تبعید و مرگ از کشور گریخت.

اکنون تنها برای برکناری بختیار و جلوگیری از کودتای نظامی احتمالی که امکان بازگشت شاه را فراهم می آورد، باقی مانده بود. اولین هدف روزی بود که سید جلال الدین تهرانی برای سازش با امام خمینی به پاریس رفت. امام خمینی از دریافت آن خودداری کرد تا اینکه از «شورای ولی عهد» استعفا داد و آن را غیرقانونی اعلام کرد.

در ارتش، شکاف بین ژنرال های وفادار بی چون و چرا به شاه و افسران و سربازان کوچکتر که تعداد فزاینده ای از آنها دلسوز انقلاب بودند، بیشتر شد. هنگامی که ایالات متحده ژنرال هایزر، فرمانده نیروی زمینی ناتو در اروپا را مأمور کرد تا بررسی کند که آیا احتمال یک کودتای نظامی وجود دارد یا خیر، هایزر مجبور شد گزارش دهد که حتی در نظر گرفتن چنین احتمالی هیچ فایده ای وجود ندارد.

اکنون همه شرایط برای بازگشت امام خمینی به ایران و رهبری آخرین مراحل انقلاب فراهم شده بود. امام پس از یک سلسله تأخیر از جمله اشغال نظامی فرودگاه مهرآباد از 24 تا 30 دی ماه، توانستند عصر روز 31 دی ماه سوار یک پرواز چارتر ایرفرانس شوند و صبح روز بعد وارد تهران شوند.

در میان صحنه‌های بی‌سابقه شادی مردمی - تخمین زده می‌شود بیش از ده میلیون نفر برای استقبال از بازگشت ایشان به میهن به شهر تهران آمده‌اند - امام خمینی (ره) با پای پیاده تا گورستان جنوبی بهشت ​​زهرا تهران، محل شهدای انقلاب رفتند. به خاک سپرده شدند. او در اینجا آشکارا دولت بختیار را به عنوان «آخرین نفس ضعیف رژیم شاه» محکوم کرد و قصد خود را برای تعیین دولتی که نشان دهنده «مشتی بر چهره دولت بختیار» باشد، اعلام کرد.

در 5 بهمن، حکومت اسلامی موقتی که امام وعده داده بودند آماده شد. رهبری به مهدی بازرگان سپرده شد، فردی که سال ها در سازمان های مختلف اسلامی و به ویژه در نهضت آزادی (نهضت آزادی) فعال بود.

این رویارویی سرنوشت ساز کمتر از یک هفته بعد رخ داد. بختیار در مواجهه با فروپاشی پیشرونده نیروهای مسلح، با بسیاری از موارد افسران و سربازانی که با خود سلاح‌های خود را ترک می‌کردند و کمیته‌های انقلابی که در همه جا ظهور می‌کردند، از ساعت 10:XNUMX روز XNUMX بهمن در تهران منع رفت و آمد برقرار کرد.

امام خمینی دستور داد که مقررات منع آمد و شد نادیده گرفته شود و همچنین هشدار داد که اگر عناصر ارتش که به شاه وفادار مانده اند به کشتار مردم ادامه دهند، رسماً به نفع جهاد فتوا خواهد داد.47 روز بعد، شورای عالی نظامی بختیار حمایت وی و سرانجام در 12 بهمن 1979 تمامی ارگان های سیاسی، اداری و نظامی رژیم در نهایت سقوط کرد. انقلاب پیروز شده بود.

هیچ انقلابی را آشکارا نمی توان ثمره کار یک انسان واحد دانست و نمی توان آن را صرفاً در قالب های ایدئولوژیک تفسیر کرد. تحولات اقتصادی و اجتماعی زمینه را برای جنبش انقلابی 1978-79 فراهم کرده بود. همچنین دخالت حاشیه ای در انقلاب، به ویژه در مراحل پایانی آن، زمانی که پیروزی مطمئن به نظر می رسید، از سوی عناصر سکولار، لیبرال- ناسیونالیست و چپ وجود داشت.

اما در محوریت نقش امام خمینی و ماهیت تماما اسلامی انقلابی که ایشان رهبری کردند، تردیدی وجود ندارد. او که به مدت چهارده سال از نظر جسمی با هموطنان خود بیگانه بود، توانست پتانسیل انقلابی آنها را درک کند و بی‌وقفه آن‌ها را آشکار کند و توانست توده‌های مردم ایران را برای دستیابی به آنچه بسیاری از ناظران در ایران (از جمله نخست‌وزیر انتخابی بازرگان، بازرگان) به دست آورد، بسیج کند. )، هدفی دور و بیش از حد جاه طلبانه به نظر می رسید.

نقش او صرفاً الهام بخش اخلاقی و راهنمای نمادین نبود: او راهنمای عملیاتی انقلاب بود. او گهگاه درباره جزئیات استراتژی ها از مردم ایران مشاوره می گرفت، اما تمام تصمیمات کلیدی را خودش می گرفت و از همان ابتدا هر طرفدار سیاست سازش با شاه را ساکت می کرد. مساجد پایگاه عملیاتی انقلاب و اقامه نماز و تظاهرات و شهادت - تا آخرین مراحل - سلاح اصلی آن بودند.

1979-1989: ده سال اول جمهوری اسلامی، ده سال آخر عمر امام.

امام خمینی نیز در شکل‌گیری نظم سیاسی نوین برخاسته از انقلاب، جمهوری اسلامی ایران، نقش اساسی داشت. در ابتدا به نظر می رسید که او می تواند نقش مدیریتی خود را از قم اعمال کند، زیرا در 28 بهمن از تهران به آنجا رفت و عملاً این شهر را به دومین پایتخت کشور تبدیل کرد.

همه پرسی سراسری که بین 30 تا 31 مارس برگزار شد، منجر به رای گسترده ای به نفع تأسیس جمهوری اسلامی شد. فردای آن روز اول فروردین 1 از سوی امام به عنوان «روز اول حکومت خدا» تعریف شد. نهادینه شدن نظم جدید با انتخاب مجلس خبرگان در 1979 مرداد (مجلس خوبگان) ادامه یافت که وظیفه آن تکمیل پیش نویس قانون اساسی آماده در 48 خرداد بود. پنجاه و پنج نفر از هفتاد و سه منتخب، عالمان دینی بودند.

با این حال، نباید انتظار داشت که گذار آرام از رژیم گذشته امکان پذیر باشد. اختیارات و وظایف شورای انقلاب اسلامی که قرار بود به عنوان قانونگذار موقت عمل کند، از سوی اعضای دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان به وضوح مشخص نشده بود.

مهمتر از آن، تفاوت های چشمگیر در دیدگاه و رویکرد این دو بدن را از یکدیگر جدا کرد. شورا که عمدتاً از علما تشکیل شده بود، طرفدار تغییرات فوری و رادیکال بود و مایل بود نهادهای انقلابی ایجاد شده را تقویت کند: کمیته‌های انقلاب، دادگاه‌های انقلاب که متهم به مجازات اعضای رژیم گذشته در جنایات سنگین بودند. و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپه پاسداران انقلاب اسلامی) که در 5 اردیبهشت 1979 ایجاد شد. دولت به رهبری بازرگان و شامل بسیاری از تکنوکرات‌های لیبرال اسلام‌گرا، عادی‌سازی سریع نظام را در نظر گرفت. وضعیت ممکن و رها شدن تدریجی نهادهای انقلابی.

در حالی که امام خمینی (ره) اعضای دو نهاد را به همکاری هماهنگ می‌کرد و در چندین نوبت از داوری اختلافات خود پرهیز می‌کرد، اما همدلی ایشان آشکارا با شورای انقلاب اسلامی بود.

بازرگان در اول ژوئیه استعفای خود را به امام خمینی تقدیم کرد که با آن مخالفت شد. چهار تن از اعضای شورا به نام‌های رفسنجانی، باهنر، مهدوی کنی و آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در تلاش برای بهبود هماهنگی این دو نهاد به دولت بازرگان پیوستند. علاوه بر درگیری‌های درون حکومتی، عامل بی‌ثباتی دیگر، فعالیت‌های تروریستی گروه‌هایی بود که در سایه فعالیت می‌کردند و مصمم بودند جمهوری اسلامی نوپا را از برخی شخصیت‌های شایسته‌اش محروم کنند.

در 1979 اردیبهشت XNUMX آیت الله مرتضی مطهری از اعضای مهم شورای انقلاب اسلامی و از دانشجویان عزیز امام خمینی (ره) در تهران ترور شد. امام برای یک بار هم که شد در غم و اندوه آشکار گریست.

وقفه قطعی بازرگان و انقلاب در نتیجه اشغال سفارت آمریکا در تهران در 4 آبان 1979 توسط جمعی از دانشجویان پایتخت مشخص شد. دولت آمریکا علیرغم اینکه می‌خواهد به خواست مردم ایران احترام بگذارد و جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد، در 22 اکتبر 1979، شاه را در خاک خود پذیرفت.

بهانه آن نیاز به مراقبت های پزشکی بود، اما در ایران تقریباً همه می ترسیدند که ورود او به آمریکا، جایی که بسیاری از مقامات ارشد رژیم گذشته در آن پناه گرفته بودند، مقدمه ای برای تلاشی باشد که از سوی ایالات متحده حمایت می شود. در راستای کودتای موفقیت‌آمیز سیا در اوت 1953، به قدرت بازگشت. دانشجویانی که سفارت را اشغال کرده بودند، به عنوان شرط آزادی گروگان‌های داخل سفارت، درخواست استرداد شاه را داشتند.

محتمل است که دانشجویان قبلاً اقدام خود را برای یکی از نزدیکان امام خمینی (ره) توضیح داده باشند، زیرا ایشان سریعاً حمایت خود را به ایشان اعلام کرده و عمل آنها را «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول»49 تعریف کرده اند. دو روز بعد او پیش‌بینی کرد که در مواجهه با این «انقلاب دوم» آمریکا «نمی‌تواند لعنتی بکند»50.

پیش‌بینی‌ای که برای بسیاری حتی در ایران بسیار زیاده‌روی به نظر می‌رسید، اما در 22 آوریل 1980، عملیات نظامی سازمان‌دهی شده توسط ایالات متحده برای آزادی گروگان‌های آمریکایی و شاید ضربه زدن به برخی مکان‌های استراتژیک در تهران، با شکست ناگهانی و تحقیرآمیز شکست خورد. نیروهای هوایی آمریکا در جریان طوفان شن در نزدیکی طبس در جنوب شرق ایران با یکدیگر برخورد کردند.

در 7 فروردین، آمریکا رسماً روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد، اقدامی که امام خمینی از آن استقبال کرد و آن را مایه شادی کل کشور دانست. گروگان های آمریکایی سرانجام در 51 ژانویه 21 آزاد شدند.

دو روز پس از اشغال سفارت آمریکا، بازرگان مجدداً استعفا داد که این بار پذیرفته شد. علاوه بر این، دولت موقت منحل شد و شورای انقلاب اسلامی دولت موقت کشور را بر عهده گرفت.

این امر منجر به ناپدید شدن قطعی بازرگان و سایر شخصیت های مشابه او از صحنه شد. از آن زمان، اصطلاح «لیبرال» به عنوان تحقیرآمیز به کار رفت تا به کسانی اشاره کند که تمایل به زیر سؤال بردن خطوط اساسی انقلاب داشتند. همچنین دانشجویانی که سفارت را اشغال کرده بودند، توانستند اسناد حجیمی را که آمریکایی‌ها به نمایندگی از همه شخصیت‌های ایرانی که در این سال‌ها به سفارت رفته‌اند، جمع‌آوری کرده بودند، بیاورند. این مقالات منتشر شد و همه دست اندرکاران را بی اعتبار کرد.

مهمتر از همه، اشغال سفارت به منزله «انقلاب دوم» در ایران بود که اکنون خود را به عنوان نمونه تقریبا منحصر به فردی معرفی می کند که در آن ابرقدرت آمریکا شکست خورده است و سیاستمداران آمریکایی آن را دشمن اصلی در خاورمیانه می دانند. .

شور و شوقی که از اشغال سفارت استقبال شده بود نیز به تضمین رای بسیار گسترده برای همه پرسی که در 2 و 3 دسامبر 1979 برای تصویب قانون اساسی قبلاً توسط شورای خبرگان در 15 نوامبر تصویب شده بود، کمک کرد. قانون اساسی با اکثریت بسیار زیادی تصویب شد، اما با پیش نویس اولیه تفاوت فاحشی داشت، بیش از همه به دلیل درج اصل ولایت فقیه به عنوان اصلی و تعیین کننده. به اختصار در مقدمه ذکر شده، در ماده 5 به طور کامل توسعه یافته است:

«در تمام دوران غیبت صاحب الزمان، امام دوازدهم... حکومت و رهبری امت بر عهده فقیهی عادل و متقی و آشنا به احوال عصر خویش است. این که در امور اداری شجاع، مدبر و شایسته است و اکثریت مردم او را به عنوان راهنما (رهبر) می شناسند و می پذیرند. در صورتی که اکثریت فقیهی را چنین بدانند، همان وظایف بر عهده شورایی مرکب از فقیهان با همین صفات خواهد بود».

هنر. 109 مهارت‌ها و ویژگی‌های راهنما را به‌عنوان «مناسب بودن از نظر علم و تقوا برای هر کسی که قصد تصدی مناصب مفتی و مرجعیت را دارد» مشخص کرد. هنر. 110 در عوض اختیاراتی را که به او واگذار شده است، شامل فرماندهی عالی نیروهای مسلح، انتصاب رئیس قوه قضائیه، تصویب فرمانی که انتخاب رئیس جمهور جمهوری را رسمیت می دهد و تحت شرایط خاص، فهرست کرده است. همچنین قدرت عزل او52.

این مواد اساس قانون اساسی رهبری امام خمینی را تشکیل می داد. امام از تیرماه 1979 امام جمعه 53 را نیز برای تمام شهرهای بزرگ تعیین کرده بود که نه تنها خطبه جمعه را بر عهده داشتند، بلکه به عنوان نماینده ایشان نیز حضور داشتند. نماینده امام در اکثر نهادهای حکومتی نیز یافت می‌شد، حتی اگر در تحلیل نهایی، مهمترین منبع نفوذ دقیقاً از اعتبار بی‌نظیر اخلاقی و معنوی ایشان تشکیل می‌شد که باعث شد ایشان را به عنوان «امام» برتر معرفی کنند. به عنوان کسی که نقش راهنمای کامل جامعه را ایفا می کند54 است.

در سوم بهمن 23، امام خمینی(ره) که از عارضه قلبی رنج می برد، از قم به تهران منتقل شدند تا تحت معالجه لازم قرار گیرند. پس از سی و نه روز بستری شدن در بیمارستان، در حومه شمالی دربند ساکن شد و در 1980 آوریل به خانه‌ای ساده در جماران، یکی دیگر از حومه‌های شمال پایتخت نقل مکان کرد. محوطه ای به شدت محافظت شده در اطراف خانه بزرگ شد و در اینجا بود که او بقیه عمر خود را سپری کرد.

در 25 دی ماه در حالی که امام در بیمارستان بستری بودند، ابوحسن بنی صدر، اقتصاددانی که در فرانسه تحصیل کرده بود، به عنوان اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. موفقیت آن تا حدی به این دلیل بود که امام نامزدی یک عالم دینی برای ریاست جمهوری را نامناسب می دانست. این رویداد و به دنبال آن در 14 اسفند اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی را می توان گامی اساسی در جهت نهادینه سازی و تثبیت نظام سیاسی جدید دانست.

اما برخورد بنی صدر همراه با تنش هایی که به زودی در روابط وی و اکثریت نمایندگان مجلس به وجود آمد، بحران سیاسی جدی را به وجود آورد که به استعفای بنی صدر ختم شد. رئیس‌جمهوری که با پیروزی انتخاباتی‌اش قدرتش را تقویت کرده بود، تمایلی به برتری امام خمینی (ره) نداشت و به همین دلیل به دنبال جمع‌آوری پیروان خود بود که عمدتاً از چهره‌های چپ تشکیل می‌شدند که ثروت خود را منحصراً مدیون او بودند.

در جریان این تلاش، درگیری او با حزب تازه تأسیس جمهوری اسلامی (حزب جمهوری اسلامی) به رهبری آیت الله بهشتی، که بر مجلس مسلط بود و به آنچه او «خط امام» می‌خواند وفادار بود، اجتناب ناپذیر بود. (خط امام). امام همانگونه که در جریان اختلافات دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی انجام داده بود، اقدام به میانجیگری بین احزاب کرد و در 11 شهریور 1980 از همه ارکان دولت و اعضای آنها خواست تا از فعالیت خود کنار بگذارند. تفاوت.

در حالی که این بحران جدید دولتی در حال آشکار شدن بود، عراق در 22 سپتامبر 1980 نیروهای خود را به آن سوی مرز ایران فرستاد و جنگ تجاوزکارانه ای را آغاز کرد که تقریباً هشت سال طول کشید. کشورهای عرب خلیج فارس، در درجه اول عربستان سعودی، هزینه جنگ عراق را تامین کردند.

اما امام خمینی به درستی آمریکا را به عنوان محرک خارجی اصلی درگیری معرفی کرد و با پیشرفت جنگ، دخالت آمریکا آشکارتر شد. حتی اگر عراق ادعای ارضی علیه ایران داشت، هدف واقعی و پنهان تجاوز، استفاده از مشکلات ناشی از انقلاب در ایران و به ویژه تضعیف ارتش به دلیل پاکسازی افسران بی وفا بود. دولت جدید، برای نابودی جمهوری اسلامی.

امام خمینی همانند دوران انقلاب بر عدم سازش اصرار داشت و الهام بخش مقاومت سرسختانه ای بود که مانع از پیروزی آسان عراق شد که بسیاری از ناظران خارجی آن را هر چند محرمانه فرض می کردند. اما در ابتدا، عراق موفق شد، شهر بندری خرمشهر را تصرف کرد و آبادان را محاصره کرد.

نحوه برخورد با جنگ یکی دیگر از دلایل اختلاف بنی صدر و مخالفانش شد. امام خمینی در ادامه تلاش‌ها برای آشتی دادن دو جناح، کمیسیونی سه نفره را برای رسیدگی به شکایات یک طرف از طرف دیگر تشکیل داد. در اول خرداد 1 کمیسیونی گزارش داد که بنی صدر قانون اساسی را زیر پا گذاشته و دستورات امام را نقض کرده است. مجلس او را فاقد مهارت لازم برای تصدی پست ریاست جمهوری اعلام کرد و فردای آن روز به موجب مفاد ماده 1981 در اصل ۱۱۰ قانون اساسی امام خمینی (ره) ایشان را از سمت خود عزل کردند. بنی صدر به زیرزمین رفت و در 110 ژوئن با لباس زنانه سوار هواپیمای پاریس شد.

بنی صدر در اواخر دوران ریاست جمهوری خود با سازمان مجاهدین خلق (سازمان مبارزین خلق) هم پیمان شد، اما این گروه به دلیل وجودش در ایران معمولاً به منافقین، «منافقین» و نه مجاهدین معروف است. دشمنی اعضا با جمهوری اسلامی) سازمانی با سابقه عقیدتی و سیاسی پر پیچ و خم که امیدوار بود مانند بنی صدر امام خمینی را برکنار کرده و به جای او قدرت را در دست بگیرد.

پس از تبعید بنی صدر، عده‌ای از اعضای سازمان به امید فروپاشی جمهوری اسلامی، دست به کارزار ترور مقامات مهم حکومتی زدند. حتی قبل از فرار بنی صدر، انفجاری مهیب مقر حزب جمهوری اسلامی را ویران کرد و بیش از هفتاد نفر از جمله آیت الله بهشتی را کشت.

در 30 اوت 1981، محمد علی رجایی که جانشین بنی صدر به عنوان رئیس جمهور شده بود، با بمب دیگری کشته شد. در طول دو سال بعد، چندین ترور دیگر از جمله پنج امام جمعه و بسیاری از افراد دیگر که در مناصب کمتری بودند انجام شد. در بحبوحه این فجایع، امام خمینی(ره) همیشه خونسردی خاص خود را حفظ می کرد و مثلاً به مناسبت ترور رجایی بیان می کرد که این کشتارها چیزی را تغییر نمی دهد و بلکه نشان می دهد که ایران «باثبات ترین کشور جهان» است. با توجه به توانایی دولت برای عملکرد عادی حتی در چنین شرایطی55.

اینکه ایران در ادامه جنگ دفاعی علیه عراق توانست با پیامدهای ضربات داخلی مشابه مقابله کند، گواه آن بود که ریشه نظم جدید ریشه دوانده و از اعتبار امام خمینی (ره) به عنوان رهبر ملت کاسته نشده است. اصلا

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که سال‌ها از دوستان صمیمی و وفادار امام بودند، در دوم مهر ۱۳۶۰ به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شدند و تا زمانی که پس از رحلت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۸ به جای امام خمینی (ره) به عنوان رهبر جمهوری اسلامی رسیدند، در این سمت باقی ماندند. هیچ بحران دولتی قابل قیاس با بحران های سال های اول حیات جمهوری اسلامی نیست. برعکس، مشکلات ساختاری مختلف همچنان ادامه داشت.

قانون اساسی مقرر می داشت که قوانینی که برای بررسی مجلس تصویب می شد توسط هیئتی مرکب از فقها به نام شورای نگهبان بررسی می شد که انطباق قانون را با آنچه فقهیّه مقرر کرده بود تأیید می کرد. این امر منجر به بن بست های مکرر شد که به مسائل قانونی اهمیت اولیه نیز مربوط می شد.

حداقل در دو نوبت، در مهر 1981 و در دی ماه 1983، هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، از امام خواست تا با تعیین صلاحیت‌های دکترین ولایت فقیه، قاطعانه وارد عمل شود. بن بست امام از این کار اکراه داشت و همیشه ترجیح می داد که توافق حاصل شود.

اما امام در 6 دی 1988 در نامه ای خطاب به خامنه ای، تعریف گسترده ای از ولایت فقیه که اکنون «مطلق» اعلام شده است، ارائه کردند که به لحاظ نظری این امکان را برای هادی فراهم کرد که بر همه چیز فائق آیند. اعتراضات ممکن به سیاست هایی که از آن حمایت می کند. امام خمینی (ره) تأکید می‌کرد که حکومت، مهم‌ترین احکام الهی است و باید بر همه احکام فرعی الهی مقدم باشد.

بنابراین نه تنها دولت اسلامی مجاز است تعداد زیادی از قوانین را که به طور خاص در منابع شریعت ذکر نشده است، مانند قانون ممنوعیت مواد مخدر و اخذ عوارض گمرکی منتشر کند، بلکه می تواند همچنین حکم به تعلیق یک فریضه اساسی دینی مانند حج را در صورتی که برای مصلحت والای مسلمین لازم باشد، صادر کند.

در نگاه اول، نظریه ولایت مطلقه فقیه ممکن است توجیهی برای قدرت فردی نامحدود رهبر (رهبر) باشد. اما یک ماه پس از این اتفاقات، امام خمینی (ره) با این اختیارات سرمایه گذاری کرد و سرانجام کمیسیونی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی به طور کامل تعریف شد. مجلس اختيار دارد كه اختلافاتي را كه در امور قانونگذاري بين مجلس و شوراي نگهبان پيش مي آيد به طور قطعي حل و فصل كند.

جنگ علیه عراق تا ژوئیه 1988 دامنگیر ایران بود. ایران به این نتیجه رسیده بود که هدف از جنگ نه تنها آزادسازی تمام مناطق تحت اشغال عراق، بلکه سرنگونی رژیم صدام حسین نیز بود. تعداد معینی از پیروزی های نظامی این هدف را واقع بینانه جلوه داده بود.

امام خمینی در 29 آبان 1981 با تأکید بر اینکه عراقی ها در برابر ایمان و تشنگی شهادت سپاهیان ایران مجبور به عقب نشینی شده اند، به فرماندهان نظامی خود به خاطر موفقیت های بدست آمده در خوزستان تبریک گفتند.

سال بعد، در 24 اردیبهشت، شهر خرمشهر که عراقی ها اندکی پس از شروع جنگ آن را اشغال کرده بودند، آزاد شد. در دست عراق تنها نوارهای کوچکی از خاک ایران باقی مانده بود. امام با سوء استفاده از این شرایط، کشورهای حاشیه خلیج فارس را که از صدام حسین حمایت کرده بودند، محکوم کرد و پیروزی را موهبتی الهی توصیف کرد.

با این حال، ایران نتوانست از پیروزی غافلگیرکننده استفاده کند و با ادامه جنگ با فراز و نشیب، حرکتی که می‌توانست به نابودی رژیم صدام حسین منجر شود، ناپدید شد. در هر صورت، آمریکا سخت تلاش می کرد تا ایران را از دستیابی به یک پیروزی قاطع باز دارد و به طرق مختلف وارد درگیری شد.

سرانجام در دوم جولای 2 نیروی دریایی آمریکا مستقر در خلیج فارس یک هواپیمای غیرنظامی ایرانی را سرنگون کرد و دویست و نود سرنشین آن کشته شدند. امام خمینی با اکراه شدید تصمیم به پایان جنگ با شرایط مندرج در قطعنامه شماره گرفت. 1988 شورای امنیت سازمان ملل متحد، اما در بیانیه ای طولانی که در 598 ژوئیه منتشر شد، تصمیم خود را با خوردن سم مقایسه کرد.

هرگونه شبهه مبنی بر اینکه پذیرش آتش بس با عراق نشانه آمادگی کمتر امام برای مبارزه با دشمنان اسلام بود، در 14 بهمن 1989 با صدور فتوای اعدام سلمان رشدی نویسنده کتاب فحشا برطرف شد. و رمان کفرآمیز «آیات شیطانی» و همه کسانی که کتاب را منتشر و منتشر کرده بودند.

این فتوا در سراسر جهان اسلام مورد حمایت گسترده قرار گرفت، که در آن معتبرترین بیان خشم عمومی نسبت به توهین عظیم رشدی به اسلام بود. اگرچه این دستور اجرا نشد، اما به وضوح نشان داد که هر مرجع تقلید رشدی چه عواقبی را انتظار دارد و در نتیجه اثر بازدارندگی مهمی داشت.

در آن زمان توجه چندانی به پیشینه محکمی که فقه شیعه و سنی برای فتوای امام ارائه کرده بود، وجود نداشت. در اصل، هیچ چیز نوآورانه ای در مورد آن وجود نداشت. آنچه به فتوا اهمیت خاصی می بخشید، این واقعیت بود که این فتوا از شخصیت بزرگ اخلاقی مانند امام سرچشمه می گرفت.

امام در 4 دی 1989 با ارسال نامه ای به میخائیل گورباچف، دبیرکل وقت حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی که در آن فروپاشی را پیش بینی کرده بود، توجه جهان خارج را به خود جلب کرده بود، البته به شکلی کمتر دیدنی. درباره اتحاد جماهیر شوروی و ناپدید شدن کمونیسم: «از این پس باید به دنبال کمونیسم در موزه تاریخ سیاسی جهان بود».

او همچنین به گورباچف ​​و مردم روسیه هشدار داد که ماتریالیسم سبک غربی را جایگزین کمونیسم نکنند: «مشکل اصلی کشور شما مشکل مالکیت، اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما فقدان اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را به کوچه کور و نیستی کشانده یا خواهد کشید.»62.

در سیاست داخلی، بدون شک مهمترین اتفاق سال آخر عمر امام خمینی (ره) برکناری آیت الله منتظری از جانشینی رهبری جمهوری اسلامی بود.

منتظری که زمانی شاگرد و رفیق نزدیک امام بود که تا آنجا پیش رفته بود که او را «ثمره عمرم» خطاب کرده بود، در سال‌های گذشته در میان همدستان خود افرادی را به دلیل فعالیت‌های ضدانقلابی اعدام کرده بود، از جمله یک داماد. مهدي هاشمي و سپس انتقادات گسترده اي از جمهوري اسلامي و به ويژه مسائل قضايي داشت.

او در 31 تیر 1988 در مورد اعدام - به نظر ایشان خودسرانه - اعضای سازمان مجاهدین خلق که پس از آن که این سازمان از پایگاه آن در عراق در زندانهای ایران انجام شد، نامه ای به امام نوشت. در آخرین مراحل جنگ با عراق، حملات گسترده ای را در خاک ایران انجام داد. ماجرا در سال بعد خاتمه یافت و امام در 28 اسفند 1989 به منتظری نامه ای مبنی بر انصراف او از جانشینی را پذیرفت، انصرافی که با توجه به شرایط، ایشان موظف به ارائه آن بودند.

امام خمینی در 3 خرداد 1989 پس از یازده روز بستری شدن در بیمارستان برای انجام عمل جراحی برای بند آوردن خونریزی داخلی، وارد وضعیت بحرانی شده و درگذشت. اظهارات تسلیت بسیار گسترده و خودجوش بود، در تضاد کامل با ابراز خوشحالی که از بازگشت او به میهن کمی بیش از ده سال قبل استقبال کرده بود.

جمعیت عزادار به اندازه‌ای بود که حدود XNUMX میلیون نفر تخمین زده می‌شدند که پیکر او را باید با هلیکوپتر به محل دفنش - جنوب تهران، در جاده قم - بردند. مجموعه‌ای از ساختمان‌ها که هنوز در حال گسترش است در اطراف مقبره امام ایجاد شده است که به نظر می‌رسد در آینده می‌تواند به مرکز شهر کاملاً جدیدی تبدیل شود که به زیارت (زیارت) و علوم دینی اختصاص دارد.

وصیت نامه امام خمینی (ره) بلافاصله پس از رحلت ایشان علنی شد. سندی طولانی است که عمدتاً خطاب به اقشار مختلف جامعه ایران است و آنها را به تلاش برای حفظ و تقویت جمهوری اسلامی ترغیب می کند. اما قابل توجه است که با تأمل طولانی در حدیث ثقلین آغاز می شود: «من برای شما دو چیز بزرگ و گرانبها می گذارم: کتاب خدا و ذریه من. آنها از یکدیگر جدا نخواهند شد، تا زمانی که من را در سرچشمه ملاقات کنند».

امام خميني (ره) ناملايماتي را كه مسلمانان در طول تاريخ و به ويژه دوران كنوني با آن روبه رو بوده اند، ناشي از تلاش عمدي براي جدا كردن قرآن از عترت پيامبر(ص) مي دانند.

میراث امام خمینی قابل توجه است. او نه تنها کشورش را با نظم سیاسی ترک کرد که توانست اصل رهبری دینی را با یک نهاد مقننه و رئیس قوه مجریه منتخب ترکیب کند، بلکه با اخلاق و وجهه ملی کاملاً جدید، نگرش استقلال عزتمندانه در رویارویی همراه شد. با غرب در جهان اسلام

او عمیقاً با سنت و جهان بینی اسلام شیعه آغشته بود، اما انقلابی را که رهبری کرد و جمهوری ای را که پایه گذاری کرد مبنای بیداری جهانی همه مسلمانان می دانست. وی این کار را از جمله با صدور اعلامیه هایی برای حجج 64 در موارد متعدد و هشدار به خطرات ناشی از تسلط آمریکا در خاورمیانه، تلاش های خستگی ناپذیر اسرائیل برای براندازی جهان اسلام و رفتار مطیعانه نسبت به اسرائیل و ایالات متحده انجام داد. توسط بسیاری از دولت های خاورمیانه اداره می شود.

وحدت شیعه و سنی یکی از دغدغه های همیشگی او بود. او در واقع اولین مرجع شیعه بود که نماز مؤمنان شیعه را که توسط یک امام سنی اقامه می شد، بی قید و شرط اعلام کرد.

در نهایت باید تاکید کرد که علیرغم گستردگی اهداف سیاسی که به آن دست یافت، اساساً شخصیت عارفانی بود که فعالیت سیاسی برای او چیزی جز خروجی طبیعی یک زندگی درونی شدید وقف فداکاری نداشت. بینش همه جانبه اسلام که او توانست آن را بیان کند و مثال بزند مهمترین میراث اوست.

متوجه آنها می شوید

1. دختر گرامی پیامبر و همسر امام علی، ndt
2. «اهل البیت»، آل پیامبر، ndt
3. رجوع کنید به محمدرضا حکیمی، میرحمید حسین، قم، ۱۳۶۲-۱۳۶۲.
4. اما به گفته برادر بزرگ امام، سید مرتضی پسندیده، وی از کشمیر و نه لاکنو حرکت کرده است. دیدن علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران، ن.د.ش.، ص. 760.
5. تصنیفات شعری، ر.ک. دیوان امام، تهران، 1372 ش./ 1993، ص. 50.
6. مصاحبه نگارنده با حاج سید احمد خمینی فرزند امام، تهران، 12 شهریور 1982.
7. امام خمینی، صحیفه نور، تهران، 1361/1982، X، ص. 63.
8. صحیفه نور، شانزدهم، ص. 121.
9. دبستان سنتی اسلامی، ndt
10. تکمیل حفظ کل قرآن، ndt
11. اشکال گفتار، ndt
12. معنی کلمات، ndt
13. صحیفه نور، دوازدهم، ص. 51.
14. استاد من، Ndt
15. عرفان کامل، Ndt
16. شاگرد، آغازگر، ndt
17. معلم معنوی، Ndt
18.شادرات المعارف، تهران، 1360/1982، صص. 6-7.
19. سید علیرضا یزدی حسینی، عینه دانشوران، تهران، 1353/1934، صص. 65-67.
20. سید حمید روحانی، بررسی و تحیلی از نهضت امام خمینی، اول، نجف، ن.د.، صص. 55-59.
21. کارشناسان حقوق شیعه مجاز به صدور پاسخنامه، ndt
22.کشف الاسرار، ص 185. XNUMX.
23.کشف الاسرار، ص 186. XNUMX.
24. مرجع تقلید، عالی ترین مرجع در فقه شیعه، چ
25. صحیفه نور، اول، ص. 27.
26. کوثر، اول، ص. 67; صحیفه‌ی نور، اول، ص. 39.
27. صحیفه نور، اول، ص. 46.
28. ارتباط شخصی با حمید الگار، تهران، آذر 1979.
29. کوثر، اول، صص. 169-178.
30. رجوع کنید به انصاری، حدیث‌البیناری، ص. 67 (ترجمه شده به ایتالیایی توسط نسخه های عرفان با عنوان "Il Racconto del Risveglio, ndt).
31. پاسخ های حقوقی ndt
32. امر به معروف و نهی از منکر ndt
33. دفاع نظامی، ndt
34. تحریر الوسیله، اول، ص 486. XNUMX.
35.ولایت فقیه، نجف، ن، ص. 204 (ترجمه شده به ایتالیایی توسط نسخه های Il Cerchio با عنوان "Il Goveno Islamico"، ndt).
36. صحیفه نور، اول، صص. 129-132.
37. هجرت پیامبر از مکه به مدینه، ndt
38. رساله احکام، ص 328. XNUMX.
39. صحیفه نور، اول، صص. 144-145.
40. صحیفه نور، اول، ص. 215.
41. شهیدی دیگر از روحانیات، نجف، ص. 27.
42. نیویورک تایمز، 2 ژانویه 1978.
43. صحیفه نور، اول، ص. 97.
44. صحیفه نور، دوم، ص. 143.
45. صحیفه نور، سوم، ص. 225.
46.صحیفه نور، چهارم، ص. 281.
47. صحیفه نور، پنجم، ص. 75.
48. صحیفه نور، پنجم، ص. 233.
49. صحیفه نور، X، ص. 141.
50. صحیفه نور، X، ص. 149.
51. صحیفه نور، دوازدهم، ص. 40.
52. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، 1370 ش. / 1991، ص. 23-24. 53-58.
53. راهنمای نماز جمعه، ndt
54. تعابیری که بر اساس آن لقب برای تشبیه او به امامان دوازده گانه شیعه و در نتیجه نسبت دادن عصمت به او، بی اساس است.
55. از جمله نخست وزیر وقت، حجت الاسلام محمدجواد باهنر.
56.صحیفه نور، پانزدهم، ص. 130.
57. فقه الشیعه، ج
58. صحیفه نور، XX، صص. 170-171.
59. صحیفه نور، پانزدهم، صص. 234.
60. صحیفه نور، شانزدهم، صص. 154-5.
61. صحیفه نور، بیست و یکم، صص. 227-44.
62. آوای توحید، تهران، 1367 ش/ 1989، صص. 3-5 (به ایتالیایی توسط Edizioni all'Insegna del Veltro با عنوان "نامه به گورباچف" ترجمه شده است).
63. صحیفه نور، بیست و یکم، صص. 112.
64. شرکت کنندگان در زیارت کعبه در شهر مقدس مکه، ndt.
65.استفتائات، اول، ص. 279.

نمایشگاه مجازی

 

همچنین ببینید

 

سید روح الله موسوی خمینی (1902-1989)

 

سهم